بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی و نقد کتاب " نقد کتب حدیث "

نوشته مصطفی حسینی طباطبائی

قسمت سی ام

حدیث اکراد

(بخش دوم)

بررسي استناد به آیه 13 سوره حجرات

اما استناد آقای طباطبایی به آیه 13 سوره حجرات نیز دقیق نیست. وی می‌گوید:

شک نيست که اين روايت، ساختگي و دروغ است زيرا قرآن مجيد حکم مي‌کند که همة افراد بشر به يک اصل و ريشه بر مي‌گردند و همه، فرزندان آدم‌اند چنان‌که مي‌خوانيم:

)يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ(.  (الحجرات / 13)

البته وی معلوم نکرده است که از کجای آیه فوق استخراج کرده است که همه افراد بشر به یک اصل و ریشه برمی‌گردند. در این‌جا برای روشن شدن مطلب به چند نکته اشاره می‌کنیم:[1]

1ـ آیا از این بخش آیه « يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى » می‌توان به این نتیجه رسید که همه افراد بشر به یک اصل و ریشه برمی‌گردند مثلا با این توضیح که چون ناس برای انسان به کار می‌رود، پس تمام ابنای بشر از جنس آدم‌اند؟

2ـ وجه جن دانستن اکراد در روایت مزبور چیست؟

بررسی آیه

ممکن است گفته شود که چون خطاب آیه فوق به ناس یعنی انسان هاست، بنابراین آیه می‌فرماید که ای انسان‌ها ما تمامی شما را از مرد و زن آفریدیم. از این رو نمی‌شود نسب نوع انسان در جایی با جن تلاقی داشته باشد.

سخن فوق به چند دلیل از دقت کافی برخوردار نیست:

نخست آن‌که واژه ناس اگرچه معمولا برای انسان به کار می‌رود اما اختصاص به انسان ندارد و می‌تواند برای جن نیز استعمال شود.[2] خطاب آیاتی که با عبارت « يَا أَيُّهَا النَّاسُ » نیز به تناسب ممکن است هم با جن باشد و هم با انس؛ مثلا به آیه ذیل دقت کنیم:

  يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم وَالَّذِينَ مِن قَبلِكُم لَعَلَّكُم تَتَّقُونَ * الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرضَ فِرَاشاً وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزقاً لَّكُم فَلاَ تَجعَلُوا لِلّهِ أَندَاداً وَأَنتُم تَعلَمُونَ * وَإِن كُنتُم فِي رَيبٍ مِّمَّا نَزَّلنَا عَلَى عَبدِنَا فَأتُوا بِسُورَةٍ مِّن مِّثلِهِ وَادعُوا شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُم صَادِقِينَ (بقره/ 21 ـ 23)

روشن است که مخاطب آیات صرفا ابنای بشر نیست و تحدی نیز تنها به آنان نبوده است. جالب آن‌که جنیان نیز خود را مخاطب قرآن و موظف به پذیرش اسلام می‌دانستند.[3]

ثانیا اساسا آیه در مقام تبیین ولادت انسان از انسان و ولادت جن از جن نیست؛ بلکه دلیل وجود تمایز ظاهری بین افراد را بیان می‌کند و تاکید می‌کند که برتری از آن متقین است.

ثالثا در توضیح مراد از خلقت ناس از مرد و زن در آیه فوق دو قول ذکر شده است[4]: نخست آن‌که ما ناس را از مرد و زن یعنی آدم و حوا آفریدیم و دوم آن‌که ما ناس را از پدر و مادر خلق کردیم.

ظاهرا آقای طباطبایی قول نخست را مبنای سخن خود قرار داده است؛ اما دلیلی ندارد که قول دوم نادیده گرفته شود؛ بلکه همانطور که قبلا اشاره کردیم، ناس اعم از جن و انس است و قرآن نیز برای جن و انس نازل شده است. بنابراین، قول دوم ترجیح دارد.

ممکن است گفته شود که تنها اگر آیه به یکسانی خلقت از آدم و حوا اشاره کند، دلیل برتری جویی از بین خواهد رفت و استدلال آیه به این‌که ملاک برتری تنها تقواست و نه برتری نسبی و قبیله ای، کامل خواهد شد.

اما در پاسخ باید گفت که اگر کسی بخواهد ملاک برتری را به چیزی برگرداند و با استناد به آن خود را برتر بخواند، به دیگر اجداد نزدیک‌تر خویش اکتفا خواهد کرد و با مدعای فوق سخن خود را رها نخواهد کرد. مگر تیره‌های مختلف قریش، مثل بنی هاشم، بنی امیه، تیم و عدی به یکدیگر مباهات نمی‌کردند؟! یعنی به صرف این‌که افراد از آدم و حوا خلق شده باشند، دلیل مباهات ظاهریشان مضمحل نمی‌شود و برای آنان که برتری می‌جویند دلائل مشابهی نیز هست.

آنچه دلیل برتری جویان را کنار می‌زند، تاکید بر خلقت الهی است که در آیه ذکر شده است. وقتی خداوند خالق جن و انسان است و مخلوق بدون هیچ گونه حق پیشینی دارای کمالاتی شده است، حق ندارد بر دیگری برتری بجوید. قرآن می فرماید تنها ملاک‌های الهی‌اند که برتری ایجاد می‌کنند که با استناد به این آیه ملاک همان تقواست.   

بنابراین، ظاهرا اگر معنای آیه به این بازگردد که همه شما مخلوقید، از پدر و مادر خلق شده اید و این تفاوت‌های ظاهری و قبیله‌ای را خدا برای شناسایی شما از یکدیگر ایجاد کرده است، اینها ملاک برتری نیستند، بلکه ملاک برتری همان تقواست، استدلال قرآن کامل خواهد بود.

بررسی وجه جن دانستن اکراد در روایت مزبور

از نظر ما هیچ مانع عقلی ندارد که خداوند یکی از جنیان را به انسان تبدیل کند و او با انسانی دیگر ازدواج کند و یا انسانی به جن تبدیل شود و با جنی دیگری ازدواج نماید. این امر نه مانع عقلی دارد و نه دلیلی بر عدم وقوع آن است. از سوی دیگر، دلائل متعددی در فریقین آمده که از وقوع چنین امری خبر داده است. بنابراین، توضیح روایت فوق نیاز به هیچ معونه اضافی ندارد.

با این حال، بدون در نظر گرفتن بحث فوق نیز روایت قابل پذیرش است؛ چرا که به نظر مى‏رسد در آن زمان جماعتى از اين کوچ نشینان و رمه داران (= اکراد) براى فروش متاع و اجناسشان به شهرها مى‏رفتند. آنان اخلاق و رفتار درستی نداشتند، اهل حیله و تزویر بودند.[5] آتش پرست بودند[6] و چه بسا با دختران این شهرها ازدواج می‌کردند. آنان به اقتضای کوچ نشینی خاصشان به یک‌باره از آن منطقه می‌رفتند و راه ارتباط آن دختر با پدر و مادر و البته با مبانی و احکام اسلامی به کلی بسته می‌شد ـ که توضیح آن گذشت ـ . آنان به دلیل چنین پنهان شدن و کوچ نشینیشان یا به جهت سوء اخلاق و حیله‌گریشان به قبیله‌ای از جنیانی که پرده از آنان برداشته شده و قابل رؤیت شده‌اند، تشبیه شده‌اند.

مرحوم علّامه مجلسى در بيان خبر در مرآة العقول فرموده است: مى‏توان گفت: اين را كه فرموده از جنّ‌اند يعنى اينكه از جهت سوء اخلاق و رفتار و حيله‏گرى مانند جنّ‌اند و گویا از آنان‌اند كه پرده از ايشان برداشته شده است.

در این‌جا مناسب است که به یک نکته دیگر اشاره کنیم. آقای طباطبایی در بخش دیگری از اشکال خود به بیان شارحان حدیث اعتراض می‌کند و می‌گوید:

اوّلاً حديث مزبور، از «أدات تشبيه» خالی است و هم‌چنین در مقام تشبیه هم نیامده است.

در پاسخ باید گفت که این اشکال نمی‌تواند درست باشد، مگر این‌که آقای طباطبایی ادعا کند که اصولا هیچگاه عبارتی نمی‌تواند تشبیه باشد، مگر این‌که ادات تشبیه در عبارت آمده باشد. امّا این سخن نیز در ادبیات از هیچ‌گونه جایگاهی برخوردار نیست؛ چرا که آوردن تشبیه در عبارات عربی و نیز فارسی، هیچ‌گاه منوط به ادات تشبیه نشده است. به عنوان مثال، نقل شده است: زمانی‌که رسول خدا 9از مکّه به مدینه هجرت کردند، زنان و کودکان این شعر را می‌خواندند:

طلع البدر علینا من ثنیات الوداع[7]

در این عبارت، با این‌که رسول خدا9 به بدر تشبیه شده است که از ثنیه الوداع طلوع می‌کند، در عین حال عبارت از ادات تشبیه خالی است. نظیر این نیز در بسیاری از عبارات و اشعار به کار رفته است؛ مانند شعر محتشم که سروده است:

روح الامین نهاده به زانو سر حجاب

روشن است که اگر بپذیریم تشبیه بودن یک عبارت در گرو ظاهر شدن ادات تشبیه نیست. تشخیص تشبیه بودن عبارت هم صرفا بر عهده شخص خاصی ـ هم چون مستشکل محترم ـ نیست و بزرگانی نظیر مجلسی که شارحان فهیم حدیث‌اند به خوبی شأن چنین امری را دارند.



[1]ممکن است پرسش های دیگری نیز مطرح شود: آیا ممکن است خداوند یکی از جنیان را به انسان تبدیل کند و یا بر عکس انسانی را به جن تبدیل نماید؟ و لذا آیا ممکن است برخی ریشه‌ای دو گانه بین جن و انس داشته باشند؟ ما در بحث فوق نیازی به پاسخ گویی بدین پرسش ها نداریم، چرا که پرسش های مطرح شده در متن، چنین نکاتی را پاسخ‌گویند. البته به مناسبت بحث مستشکل ذیل روایت 3و 4 از کتب مجلسی نیز مباحثی مرتبط با جن مطرح خواهد شد.

[2] لسان العرب، ج‏6، ص245: « نوس: الناسُ: قد يكون من الإِنس و من الجِنِّ، و أَصله أَناس فخفف‏»

[3]ر.ک. سوره جن

[4]أنوار التنزيل و أسرار التأويل،  ج‏5، ص137؛ تفسير روح البيان،  ج‏9، ص90 ؛ تفسير غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج‏6، ص168؛ تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج‏12، ص348

[5]مرآة العقول، ج19 ص145: ربما يأول كونهم من الجن بأنهم لسوء أخلاقهم و كثرة حيلهم أشباه الجن، فكأنهم منهم كشف عنهم الغطاء.

[6]التهذیب ج10 ص 211، ح3: عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُنْذِرِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا نَتَكَارَى هَؤُلَاءِ الْأَكْرَادَ فِي أَقْطَاعِ الْغَنَمِ وَ إِنَّمَا هُمْ عَبَدَةُ النِّيرَانِ وَ أَشْبَاهُ ذَلِكَ فَتَسْقُطُ الْعَارِضَةُ فَيَذْبَحُونَهَا وَ يَبِيعُونَهَا فَقَالَ مَا أُحِبُّ أَنْ تَفْعَلَهُ فِي مَالِكَ إِنَّمَا الذَّبِيحَةُ اسْمٌ وَ لَا يُؤْمَنُ عَلَى الِاسْمِ إِلَّا الْمُسْلِمُ

[7]البدایة و النهایة، ج3، ص197

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید