بسم الله الرحمن الرحیم
نقد ساختار اعتقادی مصطفی حسینی طباطبایی با عنوان قرآن گرائی
قسمت سوم
مصطفی طباطبایی برای توجیه روش تفسیری خویش از احادیث استفاده ناصواب می کند
در قسمت دوم از مقاله " قرآن گرائی چیست " ، مصطفی حسینی طباطبایی با طرح مثالی از آیات قرآن ( آیه 82 انعام ) به تشریح روش تفسیری خویش پرداخته و این سبک را همان شیوه رسول اکرم ص در توضیح آیات، معرفی می کند . سپس به تبیین روایات نفی ضرب قرآن به قرآن می پردازد .
مصطفی طباطبایی می نویسد :
" مفسران شیعی و سنّی عموما آورده اند که جون آیه 82 از سوره ی انعام بدینصورت نازل شد : الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ « آنان که ایمان آوردند و ایمان خود را با ستمی نیامیختند ، ایمنی از ایشان است و آنها رهیافتگانند .»
این آیه بر برخی از یاران پیامبرص گران آمد و گفتند : ایّنا لم یلبس ایمانهم بظلم ؟ کدامیک از ما ایمان خود را با ستمی نیامیخته است ؟
فقال النبی صلی الله علیه و آله : لیس کما تظنّون و انما هو ما قال لابنه : لاتشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم . پیامبر اکرم ص فرمود : « چنان نیست که شما می پندارید مقصود آن سخنی است که لقمان به پسرش گفت : ( ای پسرکم ) شرک به خدا میاور که شرک ستمی بزرگ است .
بنابراین رسول خدا بوسیله مقارنه دو آیه با یکدیگر نشان داد کسانیکه ایمان خود را از هر گونه شرکی پاک داشتند آنان به امنیت و هدایت دست می یابند و این شیوه از تفسیر قرآن را به امت خود آموخت .
در اینجا ممکن است که گفته شود در آیه سوره انعام دلالتی بر عقیده شرک وجود ندارد ..... ما تعبّدا آن را می پذیریم . پاسخ آنستکه : این توهّم از عدم توجه به سیاق آیات در سوره انعام ناشی شده ..... روشن است که محاجّه ابراهیم ع با مشرکان بر سر توحید بوده و وی آنها را به سوی ایمانی منزه از شرک به خدا فرا می خوانده است . بنابراین رسول اکرم ص در تفسیر آیه ی نخستین به وسیله ی دومین آیه، تناسب و ربط آن دو آیه را در نظر داشته است . "
بررسی و پاسخ :
کسانیکه در صدد تحمیل عقیده خویش به قرآن و روایات هستند تلاش می کنند با عبارات مجمل و کلّی، به گونه ای سخن گویند که در مقام نقّادی دیگران قادر به تاویل کلام خویش باشند . در نوع نوشته های مصطفی طباطبایی چنین ترفندی مشاهده می گردد . همچنین می بینیم که مشار الیه و مقلّدین وی اصول خویش را گهگاه به فراموشی سپرده و برای اثبات برخی از اعتقاداتشان، سایر پایه های فکری خود را نادیده می گیرند . ما در این مقاله موارد مذکور را روشن ساخته و سستی تفکر مدعیان قرآن گرا را نشان خواهیم داد :
1- خواننده محترم مشاهده می کند که مصطفی طباطبایی برای تایید سبک تفسیری خویش، از روایتی شاهد می آورد ولی خود را ملزم نمی بیند که سند آن را بررسی کند و اساسا متعرّض صحت و سقم سند نمی گردد . گویا وی و تابعین ایشان فراموش کرده اند که در قسمت اول مقاله " قرآن گرائی چیست ؟ " داد سخن داده و یکی از نقاط متمایز و برجستگی های قرآن گرایان را " سختگیری در پذیرش حدیث " معرفی نموده اند! . که البته پس از تفحّص نیز معلوم گردید این حدیث در منابع حدیثی شیعه موجود نیست و مرحومین شیخ طوسی و طبرسی نیز مطابق روش معمول در تفسیر خویش ، بدون ذکر سند از منابع اهل سنت نقل روایت نموده اند. بنابراین حدیث فوق الذکر از روایات مشترک فریقین نیست و ظاهرا مصطفی طباطبایی تنها به منابع اهل سنت اعتماد کرده و تحقیقی در راویان حدیث انجام نداده است . گویا فقط سند احادیث در مجامع شیعی محتاج مداقّه جناب قرآن گرا می باشد .
2- آیا آیه 82 انعام در سیاق آیات قبل و بعد خویش هست یا خیر ؟ اگر بپذیریم که این آیه مرتبط با آیات قبل و در هماهنگی با سخنان حضرت ابراهیم ع با قوم خویش است آنگاه با کمی استحسان و قیاس ، واژه "ظلم" را به یکی از مصادیق آن یعنی "شرک " ترجمه خواهیم کرد ( کاری که مصطفی طباطبایی در نوشته خویش انجام داده است) . و چون قوم ابراهیم ، بت پرست و قاعدتا انحرافشان شامل همه انواع شرک ؛ ذاتی و صفاتی و ربوبی و عبادی بوده ، لذا معنای آیه 82 انعام این می شود :
" کسانیکه ایمان آوردند و ایمان خود را با شرک ( ذاتی و صفاتی و ربوبی و عبادی ) نیامیختند ایمنی از آن ایشان است و آنها رهیافتگانند . "
این معنا از آیه به جهات مختلف اشکال دارد :
اولا شرک قوم ابراهیم از نوع شرک جلی و شرک اکبر بوده و چنین شرکی با ایمان ( ایمان در این آیه معادل اسلام است یعنی حتی با اسلام ) در تناقض قرار می گیرد ، به بیان دیگر ؛ چنین ظلمی به هیچ عنوان با ایمان آمیخته نخواهد بود. آیا می توان فرض کرد کسی که به شرک جلی دچار است از جهتی دیگر موصوف به مومن و مسلمان گردد ؟!. به این تعبیرات قرانی توجه کنید : ان الذین امنوا ثم کفروا ثم امنوا ثم کفروا ، ذلک بانهم امنوا ثم کفروا . واضح است ایمان و کفر (شرک جلی –شرک ذاتی و صفاتی و ربوبی و عبادی) متناقض بوده و هیچ وجه مشترکی ندارند .
ثانیا آیا می توان مسلمانی را که هیچگاه به شرک اکبر مبتلا نشده و بر اسلام مرده است ،اما بار معاصی فراوان و ریاکاری را بر دوش خود دارد و تا آخرین مراحل قیامت نیز مورد عفو و رحمت الهی قرار نگرفته ،در امان از کیفر و مجازات دانست ؟ حداقل ، جماعت قرآن گرا که قائل به شفاعت هم نیستند باید معتقد باشند که گروهی از مسلمین معصیت کار ، به کیفر آتش ( و لو به مدت محدود ) دچار می گردند . در حالیکه با ترجمه ظلم به شرک اکبر در این آیه ، امنیتی فراگیر در انتظار هر کسی است که به اسلام ( و لو با کوله باری از کبائر ) از دنیا رفته باشد .
نتیجه آنکه ترجمه ظلم در آیه 82 انعام ، به شرک موجود در قوم ابراهیم ع با دلالت خود آیه ناسازگار است .
3- و اگر آیه 82 انعام در سیاق آیات قبل و بعد خویش نباشد در اینصورت آقای مصطفی طباطبایی قادر نیست متّکی بر سیاق ، واژه ظلم را در آیه به یکی از مصادیق آن یعنی " شرک " و آن هم " شرک اکبر " ترجمه نماید . که در اینصورت مجبور است اعتراف نماید حدیث نبوی را از باب تعبّد پذیرفته و این توجیه که ؛ " رسول خدا ص در این حدیث به روش قرآن به قرآن تعلیم داده اند " از کارائی می افتد .
4- اگر عجالتا روایت مورد استناد مصطفی طباطبایی را نادیده بگیریم ، مبتنی بر شیوه تفسیر قرآن به قرآن ، قاعدتا آن جناب قرآن گرا باید به سایر آیات قرآن رجوع نموده و تلاش می کرد تا معنای ظلم را جستجو نماید . ظلم در قرآن به معنای ستم و تجاوزگری ، گناه و تعدی از حدود الهی ، کتمان شهادت ، دروغ بستن به خدا و انواع شرک بکار رفته است . از طرفی در آیه 82 انعام عبارت " لم یلبسوا ایمانهم بظلم " آمده که ظهور آیه در هر نوع ظلم ، اعم از کوچک و بزرگ ( بلکه نکره آمدن واژه ظلم در آیه می تواند بر قلّت آن دلالت کند ) می باشد . با این وصف ، قرآنگرایانی که نسبت به روایات سختگیر و بدنبال یافتن مفاهیم آیات از خود قرآن هستند چگونه دلالت آیه را نادیده گرفته و به روایتی استناد می کنند که ظاهرا روشنگر هم نیست ؟! چراکه در سوره لقمان بیان شده که " شرک، ظلم عظیم است " ولی در آیه 82 انعام ،سخن از ظلم عظیم نیست بلکه سخن از ظلم و بلکه ظلم قلیل است . قطعا اگر خودشیفتگی نویسنده به این روش تفسیری وجود نداشت و حدیث هم از مجامع اهل سنت نبود ، قطعا مصطفی حسینی طباطبایی چنین حدیثی را همانند آنچه در کتاب " نقد حدیث " رفتار کرده به دیوار می کوبید . اما چه باید کرد که « حبّ الشی یعمی و یصم »
5- اگر بپذیریم که روایت مذکور معتبر است و اگر توضیح مصطفی طباطبایی را نیز در خصوص حدیث فوق بپذیریم ، مشکل دیگری بروز می کند و آن اینستکه : چگونه آیه ای از قرآن در فضای خطاب به اصحاب و با حضور آنان ، بر پیامبر ص نازل شده ، آیه ای که به لسان عربی مبین هم هست و البته باید روشن و بیان برای مردم باشد چه رسد به اصحاب صدر اسلام ! ، و آن هم اصحابی که جایگاه ویژه ای در نزد قرآنگرایان دارند یعنی همانان که بعدا قرآن را جمع کرده و به بیان اهل سنت واسطه های انتقال علوم اسلامی به تابعین و سایرین هستند و ...، آنگاه همه این اصحاب جلیل القدر و عرب زبان مکّی و مدنی، در فهم آیه نازل شده به خطا دچار شده اند ؟!
چه شد که اصل اصیل مدعیان قرآنی مانند یوسف شعار و ابوالفضل برقعی و مصطفی طباطبایی در " روشن بودن همه قرآن و عدم نیازمندی آن به تبیین رسول خدا ص " به یکباره در این نوشته به فراموشی سپرده شده است ؟!
6- عورت اعتقادی قرآن گرایان دور از قرآن زمانی بیشتر مکشوف می گردد که بدانیم سوره لقمان پس از سوره انعام در مکه نازل شده ( البته تعداد کمی از آیات هر دو سوره، مدنی است لیکن شامل آیات مورد بحث یعنی آیه 82 انعام و 13 لقمان نمی باشد ) ، و ضمنا نزول سوره انعام نیز یکجا بوده است . ما حل این معضل را بر عهده مصطفی طباطبایی و تابعینش می گذاریم.
اگر قرار است تفسیر و فهم آیه ای که امروز نازل شده موکول به آیه ای گردد که در آینده نازل خواهد شد، در اینصورت تکلیف روشن بودن قرآن در زمان نزول، چه می شود ؟ آیا چنین تعویلی بر منفصل ، نقص و شناعت در کلام نیست ؟!. آیا روشی را که نویسنده " قرآن گرایی چیست " برگزیده همانی نیست که خود در فهم قرآن بر اخباریون افراطی ،اشکال کرده است ؟
با این اوصاف مصطفی طباطبایی مجبور است از حدیث مذکور دست کشیده و بدنبال راه دیگری باشد تا ثابت کند رسول خداص روش تفسیری قرآن گرایان را تعلیم فرموده اند، که البته در این مسیر ناکام خواهد ماند.
7- با بررسی روایاتی که ذیل آیه 82 انعام در مجامع حدیثی شیعه آمده است می توان روایت مذکور را به نحوی توضیح داد که حتی الامکان مجبور به نفی روایت فوق نباشیم و همچنین ظهور و دلالت آیه را نیز پاسداری نمائیم و در نهایت روشن خواهد شد که حدیث مذکور ثمری برای قرآن گرایان نخواهد داشت .
توضیح اینکه با توجه به روایات شیعه، آیه در مقام وصف دو گروه است : گروه اول کسانی هستند که به خدا ایمان داشته اند و قبل از بعثت نبی نیز هیچگاه به شرک های جاهلیت آلوده نبوده و پس از آن هم به هیچ روی به گناهی ( ظلمی ) دست نیازیده اند . به بیان دیگر معصوم بوده اند و چنین شخصی در عصر نزول ، غیر از رسول خداص ، علی مرتضی ع بوده چنانچه در حدیث ابن عباس و از اخبار صحاح نیز نقل شده است . این گروه در روز قیامت خوف و حزنی ندارند و در امنیت از عذاب هستند و به واقع می توان آنان را هدایت شده نامید .
گروه دوم مسلمانانی هستند که در طول حیات خویش به گناهانی آلوده شده اند لیکن یا در دنیا و یا در آخرت و یا نهایتا به شفاعت در قیامت ، مورد عفو و رحمت الهی قرار گرفته و گناهانشان پاک شده است در اینصورت این گروه نیز از عذاب جهنم در امنیت بوده و از رهیافتگان خواهند بود.
اما مسلمانی که در هیچیک از مراحل مذکور گناهش بخشیده نشده ،به عذاب جهنم دچار می گردد ؛ اگر چنانچه گناهش به این کیفر پاک گردد به بهشت وارد خواهد شد . لذا چنین شخصی ولو به مدت محدود ، در امان از دوزخ نبوده و به بهشت هدایت نخواهد شد . و اگر به گناهی دست زده که مجازات خلود دارد و بدون توبه از دنیا رفته باشد لاجرم از عذاب جهنم خلاصی نخواهد داشت .
بنابراین ما حدیث مطروحه در قسمت دوم مقاله " قرآن گرائی چیست ؟ " ، را اینگونه شرح می کنیم :
" ابتدا با نزول آیه 82 انعام ، اصحاب تصور کردند هر کسی در عین ایمان به خدا و رسول و فرامین دین ، اگر در عمل به گناهی مبتلا شود در هر صورت در امان از مجازات روز قیامت نخواهد بود لذا برآشفتند . اما گویا پیامبر فرموده باشند : خیر اینگونه نیست ،کسی از مومنین عقوبت خواهد شد که حتی در آخرین مرحله از قیامت ، هنوز گناهی نابخشوده بر ذمّه اش داشته و تا این مرحله ایمانش آمیخته به گناه باشد . از آنجاییکه امکان بخشش بسیاری از گناهان ،پس از مرگ شخص وجود دارد لذا مسلمان باید امیدوار به رحمت خدا بوده و ناامید نگردد . اما اگر کسی ایمان آورد ولی تا لحظه مرگ به گناهی دچار بود که معادل و در ردیف شرک جلی ( شرک اکبر ) باشد در اینصورت بخشیده نشده و به عقوبت جهنم دچار خواهد شد . مثلا در قرآن اشاره به قتل عمد شده و یا در روایات به کسانی از امت پیامبرص اشاره دارد که متعمّدا ولایت طواغیت را بر ولایت ائمه اهل بیت ع برگزیده اند و یا کسیکه با تردید و شک نسبت به اسلام از دنیا مفارقت کند . "
با این بیان؛ واژه ظلم در آیه به شرک جلی ترجمه نشد بلکه در همان معنای موسّع خودش که اقتضای دلالت آیه است باقی ماند و فهم اصحاب از معنای ظلم در آیه نیز صحیح بوده است .نهایت اصحاب به بحث مغفرت الهی توجه نداشتند و همچنین متوجه نبودند که اگر کسی بمیرد و از برخی از گناهان که در ردیف شرک جلی است توبه نکرده باشد مورد مغفرت قرار نخواهد گرفت ، در اینجا پیامبر و وارثان علوم نبوی نکات مجمل آیه را تبین و تفصیل فرمودند . از آنجاییکه شرک موضوع آیه لقمان نیز صراحت در شرکهای جلی و اکبر ندارد و در شریعت به معاصی نیز اطلاق "شرک در طاعت " شده ، لذا استناد به این آیه هم صحیح می شود . یعنی در سوره لقمان ، عبد صالح خدا پسرش را نصیحت می کند که به شرک در طاعت، یعنی معاصیی که گناه عظیم است مبتلا نگردد گناهانی که مورد مغفرت واقع نخواهد شد و عذاب جهنم را در پی خواهد داشت . بنابراین حضرت خاتم ص برای آن دسته از اصحاب خویش که در فضای نزول آیات مذکور نبوده اند آیات را به تفصیل روشن ساخته اند.
در ادامه به بررسی روایات نفی " ضرب قرآن به قرآن " خواهیم پرداخت.
منظر بخش چهارم باشید .....