بسم الله الرحمن الرحیم

نقد ساختار اعتقادی مصطفی حسینی طباطبایی با عنوان قرآن گرائی

قسمت اول

قرآن گرائی چیست؟

مصطفی حسینی طباطبائی در سال 1396 شمسی در مکتوبه ای که اخیرا طی سه قسمت به صورت پی دی اف تکثیر کرده به ساماندهی نظریه قرآن گرایی خویش پرداخته است. نوشته های اخیر پس از حکّ و اصلاحاتی که در نظریه ایشان حاصل گردیده، شاید به عنوان آخرین ویرایش از شعار این مدعی قرآن گرائی تلقّی می گردد. ما نه به استناد نظریات گذشته، بلکه مبتنی بر همین جزوات که رسما به نام خود منتشر نموده به سنجش آخرین ادلّه وی می پردازیم و میزان قوت آن را به قضاوت همگان واگذار می کنیم .

 

مصطفی طباطبایی پس از ذکر مقدمه ای در لزوم اصلاح دینی از طریق بازگشت به قرآن و با تاکید بر قرآن گرائی و نه قرآن کفایی، به دو روایت از شیعه و سنی به عنوان شاهد مدعای خویش اشاره می کند . وی می نویسد :

امامیّه در اصول کافی سفارش رسول خدا ص را بدینصورت آورده اند که فرمود :

فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن ...[1]

یعنی : « هرگاه فتنه ها چون پاره های شب تار شما را فراگرفت پس بر شما باد که به قرآن روی آورید » .

اهل سنّت نیز در جامع ترمذی آورده اند که حارث همدانی گفت : از مسجد ( کوفه ) گذر می کردم دیدم مردم در احادیث فرو رفته اند و به بحث سرگرمند! آنگاه به حضور امیرمومنان علی ع رسیدم و گفتم : یا امیرالمومنین الا تری ان الناس قد خاضوا فی الاحادیث ؟ ای امیر مومنان، آیا توجه ننموده ای که مردم در احادیث فرو رفته اند و بدانها سرگرم شده اند؟ فرمود : فقد فعلوها ؟! واقعا چنان کرده اند ؟! گفتم : آری، فرمود : اما انّی قد سمعت رسول الله (ص) یقول : انها ستکون فتنه ! فقلت : ما المخرج منها یا رسول الله ؟ فقال : کتاب الله ... [2]

یعنی : « بدان که من از رسول خدا ص شنیدم می فرمود : در آینده فتنه ای پدید خواهد آمد !

پرسیدم : ای رسول خدا، گریزگاه از این فتنه کدام است ؟ فرمود : کتاب خدا است » .[3]

بدینصورت امام علی ع فرو رفتن در احادیث و بسنده کردن بدانها را نوعی فتنه به شمار آورده است به ویژه که احادیث ساختگی در میان اخبار درست راه یافته و از اینرو در آثار متواتر آمده است که احادیث را بر قرآن عرضه کنید تا صدق و کذب آنها معلوم گردد.

 ملاحظه می کنید نویسنده، مصداق واژه " فتنه " را در دو روایت مذکور به " فرو رفتن در احادیث و بسنده کردن بدانها " تفسیر کرده است .

در روایت شیعی منقول از کتاب شریف کافی، هیچ قرینه ای نیست که منظور از فتنه، چه بلا و یا آزمونی است که عموم امت را در ظلمت خویش فرو می برد. آنچه صراحت دارد تاکید رسول گرانقدر بر لزوم رجوع به قرآن و تفکر  و معرفت جویی از آیات کریمه اش می باشد. چنین تعابیری به وفور در سایر کلمات آن حضرت و بیانات اوصیاء ایشان به چشم می خورد . به همین وزان تاکید فراوان بر بیان احادیث و  درر کلامشان و تبعیت از فرامین نبی مکرّم گردیده است . در عصر نبوی که بدلیل عدم گسترش صنعت چاپ و کتابت، حفظ مواریث فرهنگی با خطر تحریف مواجه است به طور طبیعی ورود جعل و تغییر و تبدیل در همه منابع امکان پذیر می گردد . لذا نمی توان بدون قرینه ای روشن، توصیه رسول اکرم ص را به این معنا تاویل کرد که چون قرآن محفوظ از تحریف باقی می ماند و فقط احادیث نبوی در معرض جعل و تحریف قرار خواهد گرفت لذا حضرتش به قرآن ارجاع فرموده اند .

متن کامل روایت را ملاحظه کنید :

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ فِي دَارِ هُدْنَةٍ وَ أَنْتُمْ عَلَى ظَهْرِ سَفَرٍ وَ السَّيْرُ بِكُمْ سَرِيعٌ وَ قَدْ رَأَيْتُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ يُبْلِيَانِ كُلَّ جَدِيدٍ وَ يُقَرِّبَانِ كُلَّ بَعِيدٍ وَ يَأْتِيَانِ بِكُلِّ مَوْعُودٍ فَأَعِدُّوا الْجَهَازَ لِبُعْدِ الْمَجَازِ قَالَ فَقَامَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا دَارُ الْهُدْنَةِ قَالَ دَارُ بَلَاغٍ وَ انْقِطَاعٍ فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ‏ الْفِتَنُ‏ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ‏ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ وَ هُوَ الدَّلِيلُ يَدُلُّ عَلَى خَيْرِ سَبِيلٍ وَ هُوَ كِتَابٌ فِيهِ تَفْصِيلٌ وَ بَيَانٌ وَ تَحْصِيلٌ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَيْسَ بِالْهَزْلِ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُكْمٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ‏ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ فِيهِ مَصَابِيحُ الْهُدَى وَ مَنَارُ الْحِكْمَةِ وَ دَلِيلٌ عَلَى الْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ الصِّفَةَ فَلْيَجْلُ جَالٍ بَصَرَهُ وَ لْيُبْلِغِ الصِّفَةَ نَظَرَهُ يَنْجُ مِنْ عَطَبٍ‏ وَ يَتَخَلَّصْ مِنْ نَشَبٍ إِنَّ التَّفَكُّرَ حَيَاةُ قَلْبِ الْبَصِيرِ كَمَا يَمْشِي الْمُسْتَنِيرُ فِي الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ فَعَلَيْكُمْ بِحُسْنِ التَّخَلُّصِ وَ قِلَّةِ التَّرَبُّصِ‏.

 در این روایت مصداق فتنه ضلالت آور، مشخص نشده بلکه بر هدایتگری و پیشوائی قرآن تنبّه داده اند و اینکه باطن قرآن عمیق است و عمق آن حاوی علوم و عجائب بیشمار،قرآن راهنمای به سوی معرفت است البته برای کسی که صفت و نشانه ها را بشناسد.

اگر کسی بدون پیش داوری، بر سخن رسول گرامی نظر کند ارزش و جایگاه عظیم کتاب الهی را در می یابد من دون اینکه در پیشگاه وی از اهمیت حدیث و سخن پیامبر ص چیزی کاسته گردد . چه اینکه همین سخن، خود کلام آن بزرگوار است و نقض غرض، از سوی پیام آوری حکیم، روا نیست .

طباطبایی به روایت دیگری که از مجامع حدیثی اهل سنت است استشهاد می کند با این توهّم که در این حدیث، مصداق فتنه روشن شده و محتوای حدیث وافی به مقصود اوست .

از ظاهر حدیث چنین بر می آید که صدور حدیث در زمان حاکمیت حضرت علی ع و پس از دوران خلفای ثلاثه می باشد که گروهی در مسجد به خوض در احادیث مشغولند . مصطفی طباطبایی مدّعی است که منظور از " احادیث " در این روایت، سخنان منسوب به پیامبر اکرم ص می باشد. یعنی گروهی در مسجد خدا به شدّت مشغول مذاکره در سخنانی هستند که منتسب به پیامبرشان است و از این کار، خلیفه رسول ص برآشفته گردیده و چنین امری را فتنه می نامد و راه رهایی از این مصیبت هولناک را، جایگزین کردن آن با خواندن قرآن معرفی می کند .

ما در فهم دلالت روایت، از قرآن یاری می طلبیم . از ریشه " خوض "  دوازده بار در قرآن استفاده شده که در سه مورد همراه با حرف اضافه " فی " بدین صورت " یخوضون فی آیاتنا " و " حتی یخوضوا فی حدیث غیره " آمده است .

"خوض " در لغت به معنای " فرو رفتن در آب " است و استعاره در کلام می شود و عموما در مذمت و فرو رفتن در کلام باطل بکار می رود. در قرآن نیز مشتقات خاض، یخوض، همواره به معنای اشتغال به سخن باطل  و بعضا" همراه لهو و لعب  استعمال شده است . وقتی در آیه می فرماید : "یخوضون فی آیاتنا " معنایش این است که برخی از معاندان کافر، آیات خدا را به سخره و استهزاء می گیرند یا در خصوص آیات الهی به یاوه گویی می پردازند. و معنای " ... حتی یخوضوا فی حدیث غیره " این است که ( شما مومنین آنگاه که شاهد چنین مواردی بودید با این افراد ننشینید و یا از آنان دوری کنید ) تا اینکه به یاوه گویی در موضوعی دیگر وارد شده و از هرزه گویی در آیات الهی پرهیز کنند .

واژه خوض بدون اضافه به " فی ..." خود به معنای یاوه گویی و  ورود در سخن باطل می باشد متعلّق "فی"، موضوعی است که در مورد آن حرف باطل زده می شود . واژه " حدیث " در آیه نیز به معنای "سخن و کلام " است و در آیات مذکور به همان معنای لغوی استعمال شده است . این واژه در اصطلاح متشرّعه به سخن پیامبر و ائمه علیهم السلام اطلاق می گردد.

حال سوال این است : واژه " الاحادیث " در روایت مذکور ( منقول از صحیح ترمذی – انّ الناس قد خاضوا فی الاحادیث ) به کدام معناست معنای لغوی یا معنای اصطلاحی ؟ . و در نهایت منظور از  " خوض در حدیث " در کلام امیرمومنان ع چیست ؟

اگر معنای لغوی لحاظ شود یعنی : " عده ای در مسجد به یاوه گویی و گفتن سخنان باطل مشغول بودند " . و اگر معنای اصطلاحی را ملاک قرار دهیم یعنی موضوعی را که در آن به هرزه گویی مشغول بودند سخنان پیامبر ص بوده و افراد مذکور سخن پیامبر ص را به استهزاء گرفته بودند .

با توجه به پاسخ امیر المومنین ع و توصیه به خواندن قرآن،، این معنا مناسبتر به نظر می رسد که : " عده ای از مردم در مسجد کوفه، به جای عبادت و موعظه و خواندن قرآن به حرفهای بیهوده و سخنان بی اساس مشغول بودند."

به هر حالت مردم  در بیان و ذکر احادیث منسوب به پیامبر ص فرو نرفته بودند چه اینکه آن احادیث مستند باشد و چه جعلی .

صرفنظر از اینکه مصطفی حسینی طباطبایی در معنای روایت ترمذی دقت کافی نکرده، بلکه به عنوان یک مدعی قرآنی و یک نویسنده صاحب تفسیر به آیات مرتبط با واژه "خوض " نیز توجّه نکرده است .

مضاف بر این؛ فهم علمای اهل سنت از حدیث ترمذی نیز برخلاف نظر مصطفی طباطبایی است و تا جائیکه ما بررسی کردیم همگی واژه " الاحادیث " را در این روایت به سخنان باطل و بیهوده و داستانگویی که در میان عوام جاری است ترجمه نموده اند نه اخبار و آثار منتسب به نبی مکرّم اسلام .

البته در تفسیر عیاشی روایتی با همان راوی (حارث همدانی )  موجود است که شباهتهایی با روایت صحیح ترمذی دارد ولی برخلاف نظر مصطفی طباطبایی، در این روایت به واژه " الاحادیث " اشاره نشده است . ما روایت عیاشی را ( که در بحار نیز از تفسیر عیاشی نقل شده ) ذیلا می آوریم تا خوانندگان محترم دقت نمایند و به میزان علم و حدیث شناسی آقای مصطفی طباطبایی واقف گردند .

بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏89 ؛ ص24

25- شي، تفسير العياشي عَنْ يُوسُفَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ رَفَعَهُ إِلَى الْحَارِثِ‏ الْأَعْوَرِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ‏ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّا إِذَا كُنَّا عِنْدَكَ سَمِعْنَا الَّذِي نَسُدُّ بِهِ دِينَنَا وَ إِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِكَ سَمِعْنَا أَشْيَاءَ مُخْتَلِفَةً مَغْمُوسَةً لَا نَدْرِي مَا هِيَ قَالَ أَ وَ قَدْ فَعَلُوهَا قُلْتُ نَعَمْ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ سَيَكُونُ فِي أُمَّتِكَ فِتْنَةٌ قُلْتُ فَمَا الْمَخْرَجُ مِنْهَا فَقَالَ كِتَابُ‏ اللَّهِ‏ فِيهِ بَيَانُ مَا قَبْلَكُمْ مِنْ خَيْرٍ وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ وَ حُكْمُ مَا بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَيْسَ بِالْهَزْلِ مَنْ‏ وَلِيَهُ مِنْ جَبَّارٍ فَعَمِلَ بِغَيْرِهِ قَصَمَهُ اللَّهُ وَ مَنِ الْتَمَسَ الْهُدَى فِي غَيْرِهِ أَضَلَّهُ اللَّهُ وَ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ هُوَ الذِّكْرُ الْحَكِيمُ وَ هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ لَا تُزَيِّفُهُ الْأَهْوَاءُ وَ لَا تُلَبِّسُهُ الْأَلْسِنَةُ وَ لَا يَخْلُقُ عَنِ الرَّدِّ وَ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُهُ وَ لَا يَشْبَعُ مِنْهُ الْعُلَمَاءُ هُوَ الَّذِي لَمْ تُكِنَّهُ الْجِنُّ إِذَ سَمِعَهُ أَنْ قَالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ مَنْ قَالَ بِهِ صُدِّقَ وَ مَنْ عَمِلَ بِهِ أُجِرَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِهِ‏ هُدِيَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ‏ هُوَ الْكِتَابُ الْعَزِيزُ الَّذِي‏ لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ.

 

ملاحظه می کنید که اگر روایت عیاشی و روایت ترمذی را مکمّل هم بدانیم نتیجه می شود که معنای مختار ما صحیح بوده و ترجمه مصطفی طباطبایی تحریف معنای روایت و مصادره به مطلوب است .

تفسیر مصطفی حسینی طباطبایی از روایت ترمذی و اهانت به شان والای روایات و احادیث نبی مکرّم ص، از نظر تاریخی نیز صحیح نیست زیرا در زمان خلفای سه گانه پیشین، نقل حدیث نبوی منع گردیده بود ( تا سخنان حضرتش در خصوص علی ع و اولاد معصومش از اذهان مسلمین محو گردد ) و این منع حتی پس از حاکمیت امیر مومنان ع نیز ادامه یافت پس چگونه معقول است که در این فاصله بیست و اندی سال از وفات ختم الانبیاء ص، عده ای به جعل حدیث بپردازند به گونه ای که بسان فتنه ای در عالم اسلام قلمداد گردد ؟! به بیان واضح تر، در آن دوران نقل حدیث بکلی ممنوع بود اعم از اینکه صحیح باشد یا سقیم . و در ایام کوتاه خلافت به حق مولای متقیان ع، ظهور چنین فتنه ای که آقای طباطبایی در مورد آن به سیاهنمایی پرداخته اند از مخترعات جناب مفسّر و مدعی قرآن گرائی است . و اگر در تاریخ به جعل حدیث اشاره شده عمدتا به دوران معاویه و تابعین وی و اوایل عصر بنی عباس بر می گردد که با ساماندهی جوامع حدیثی در میان اهل سنت و شیعه پرونده آن بسته شده است .

ادامه دارد .... منتظر بخش دوم باشید.

[1] الاصول من الکافی، اثر کلینی رازی، ج 2، ص 599. ( چاپ دارالکتب الاسلامیّه )
[2]  الجامع الصحیح ، اثر ترمذی ، ج 5 ، ص 158 ( چاپ بیروت ، دارالکتب العلمیّه )
[3]  این خبر علاوه بر منابع اهل سنت ، در مصادر شیعی مانند تفسیر عیّاشی ( ج1، ص 3 ) و بحار مجلسی ( ج 19، ص 7 ) نیز آمده است .

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید