بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی و نقد کتاب "خرافات وفور در زیارات قبور" نوشته سید ابوالفضل برقعی

قسمت ششم

تاملی در آگاهی پس از مرگ پیامبران

آنچه از نوشته های سید ابوالفضل برقعی به پیروی از اندیشه های سلفی گری و وهابیت بر می آید این است که وی علم و آگاهی پس از مرگ پیامبران را منکر شده و این مدعا را در باره ائمه معصومین علیهم السلام نیز تکرار می کنند .در این رابطه ماجرای حضرت عزیر را ازقران مثال می زند . خلاصه ادعای ایشان به شرح زیر می باشد:

(( قرآن مي گويد: عزير از مرده وزنده بودن خودش اطلاعی نداشت ، حتي از الاغ و آب و غذاي خودش بی خبر بود ، تا چه برسد به مردمي كه از او حاجت مي خواستند.

وقتي عزير از الاغ و آب و غذا وخواب خودش خبر نداشت ، به طريق اولي از كسي هم كه براي حاجت خواهي نزد او مي آید خبر نخواهد داشت .))

پاسخ :

تأدیب انبیاء :

1 - سید ابوالفضل برقعی دچار اشتباه بزرگی شده است . علاوه بر اینکه استنباط ایشان با منطق قرآن متفاوت است ، ضمنا نامبرده مراتب امر را با هم خلط کرده و به نتايج غلط رسيده است .

توضیح اینکه گاهی خداوند در مقام تأديب انبياء‌ است و براي آنها يك نحوه از تذكرات را فراهم مي كند تا ایشان را در مقام خودشان متنبه كند.

خداوند به هیچ یک از انبیاء و فرستادگان خودش سند قطعي نداده است که ایشان را در شوونات و مقامات اعطایی نیازمند نکند . بلكه همه مخلوقات در کلیه مقامات و در تمام لحظات گداي خدا هستند ، و این قاعده شامل انبیاء و امامان نیز می شود. همه انسانها - مخصوصا انبیاء - بايد احساس نیاز به پیشگاه خداوند بكنند، و این التجاء برای پيامبر خاتم به اشد مراتب محفوظ است .

در تقاضای ((رب زدني علما)) هیچ فرقي میان انبیاء و دیگران وجود ندارد . تفاوتها به اختلاف رتبه ها بازگشت می کند . هر کسی در رتبه خودش آزمايش مي شود. حضرت عزیر و پیامبر اسلام هم در رتبه خودشان آزمايش مي شوند. پس ما بايد ببينيم جايگاه مطلب چیست ؟ آیا نفی آگاهی مطلق از ماجرای حضرت عزیر مستفاد می شود ؟ ویا تذکر و تنبه به قبض و بسط مقامات اعطائی خدا ؟

بحث سر همين است که بعضي از مواقع بحث ها خلط مي شوند.

تعمیم بدون دلیل :

2 – حضرت عزير یکی از پيامبران الهی در مقابل دهها هزار نفر دیگر از ایشان است.حال خداوند ماجرای يك نفر از انها را بیان کرده و داستان هزاران نفر را نقل نكرده است . آقای برقعی به چه دلیل این مطلب را به تمامی انبیاء تعمیم می دهد . نه تنها هیچ دلیل عقلی ، قرانی و روائی بر اینکه تمامی انبیاء و فرستادگان و برگزیدگان خداوند پس از درگذشت و شهادت دچار بی خبری از این عالم هستند ، وجود ندارد ، بلکه مستندات فراوان از قران و روایات حیات آگاهانه واحاطه وسیع انبیاء به این عالم را اثبات می کند.

تذکر به معاد :

3 – قران در مقام بیان بی خبری پس از مرگ حضرت عزیر از این دنیا نیست ، بلکه آیت الهی را در بازگشت جسمانی پس از مرگ و قدرت خداوند را در این مورد به برگزیده خود یادآوری می کند .

حضرت عزیر در ابتدا به خداوند عرض ميكند:

قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا - بقره 259

عزیر پیامبر گفت : چگونه خداوند این اجساد را پس از مرگشان زنده می کند ؟

حضرت ابراهیم هم همین درخواست را از خدای خویش مطرح کرد :

رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى بقره – 260

ابراهیم گفت : خدایا به من نشان بده چگونه مرده را زنده می کنی ؟

خداوند متعال هم زندگی دوباره را به گونه ای به حضرت ابراهيم و به گونه اي دیگر به حضرت عزير نشان داد. پس همانگونه که مشاهده می شود ، بحث , نشان دادن چگونگی زنده کردن مردگان است ، نه علم و آگاهی پس از مرگ حضرت عزیر (ع ) .

شهداء آگاه به دنیای ما هستند :

ما بحث شهيد و گواه را در جاي خود مطرح کرده ایم ، و گفته ایم که شهدا و انبیاء به دلیل احاطه وسیع روحی و متنعم شدن از نعمتهای الهی - که علم و آگاهی از عوالم دیگر , یکی از این نعمتهای عظیم است - از اين دنيا و دنیاهای دیگرخبر و آگاهی دارند . چگونه ممکن است که خداوند به کسانی اطلاق (( زنده )) کند و به آنها بشارت شادی و بهره مندی از نعمتهای خود بدهد و آنها را وارد دنیای بسیار وسیعتر و عظیم تر از دنیای تنگ و کوچک قبلی کند و آنها بی خبر از جایگاه قبلی خود و مراجعین پیروان خود باشند ؟

آیا کیفیت ((زنده بودن)) با علم و آگاهی سازگاری دارد یا با جهل و ناآگاهی ؟

آیا اگر انبیاء و صلحاء و شهداء آگاهی از دنیای قبلی خود داشته باشند و احوالات فعلی خود را ببیند , حالت شکر گزاری و بندگی او بیشتر خواهد داشت ؟ ویا اینکه جاهل و بی خبر از دنیای کوچک و گذرای قبلی باشند ؟

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید