بسم الله الرحمن الرحیم

یادداشتهایی پیرامون کتاب "حکومت دراسلام" نوشته حیدرعلی قلمداران

قسمت چهارم

 

آقای قلمداران در دنیای خیالی و آکنده از غلو و مبالغه اش ، از کتاب و نوشته خود تمجید بسیاری کرده است .

ایشان در صفحه ی 1 از مقدمه کتاب " حکومت در اسلام " می نویسد :

«در اواخر سال هزار و سیصد و نه شمسی کتابی به نام "ارمغان آسمان" از طرف اینجانب منتشر شد که بر خلاف انتظار مورد توجه و قبول عموم خوانندگان آن قرار گرفت . تا جائیکه فضلا و اساتید دانشمند و متدین دانشگاه تهران غیابا و حضورا نگارنده را تشویق و تقدیر نموده و از ناحیه دانشمندان بزرگ اسلام و مراجع دینی انام , تقریظهایی موید و مشوق برای آن تالیف و مولف آن صادر گردیده که پاره ای از آن پس از چاپ کتاب در مقدمه ی آن تعلیق شد.»

بنا بر اظهار نظر نویسنده ، کتاب ارمغان آسمان مورد توجه علما و فضلا واقع شده و مورد تایید آن ها قرار گرفته است . آیا بهتر نبود که نمونه هایی از تاییدات فضلا و اساتید متدین دانشگاه تهران در مقدمه کتاب " حکومت در اسلام " آورده می شد ، تا نظرات آن بزرگواران در رابطه با محتوای کتاب ایشان معلوم شود ؟ علاوه بر این با مراجعه به مقدمه ی کتاب ارمغان آسمان معلوم شد که نه تنها هیچ گونه تاییدی از جانب علما و فضلا در آن کتاب موجود نمی باشد ، بلکه بر عکس ، ظاهرا افرادی به شدت با کتاب ایشان مخالفت کرده اند و آقای قلمداران در مقدمه ی کتاب " ارمغان آسمان" از این افراد با الفاظ نامناسب یاد می کند که برای اطلاع خوانندگان عزیز برخی از آن ها را درج می کنیم :

«اشخاص سطحی و انتقادشان از روی تعصب جاهلانه بود»

«عده‌ای که خود را منحصراً وارث دیانت دانسته و دین را هم , همین وضع موجود می‌شناسند»

« به جای انتقاد صحیح و منطقی , به تهمت و دشنام و حتی تکفیر پرداختند و به وسایلی کودکا نه از قبیل شکایت به وزارت فرهنگ و تهدید به ضرب و امثال آن متشبث شدند»

ملاحظه می کنید که چگونه آقای حیدر علی قلمداران به جای نقل و بررسی نقد های مخالفین خود ، از آنان با الفاظی از قبیل " سطحی" و " تعصب جاهلانه " و " انحصار گرا " و " دشنام دهنده " و " تشبث به وسایل کودکانه " یاد می کند . جا دارد که پیروان و منتشر کنندگان وهابی آثار آقای حیدر علی قلمداران از خود سوال کنند که آیا در زیر باران دشنام های نویسنده کتاب " حکومت در اسلام " جائی برای نقد و بررسی و سخن علمی در کتابش باقی می ماند ؟

آقای قلمداران در ادامه بررسی های خود در صفحه 5 کتاب خویش خوابی را نقل کرده و آن را تأییدی بر عزم خود برای تالیف کتاب " حکومت در اسلام " قلمداد می کند . ایشان که بارها در نوشته های خویش علوم و تأییدات غیبی ائمه اطهار علیهم السلام را نفی کرده است ، در این مجال تأیید غیبی را برای نوشتن کتاب " حکومت در اسلام " توسط خود مطرح کرده ودر مورد این خواب می نویسد :

«گاهی مبشرات غیبی نیز بدین راه تشویق و تاییدم می دارند».

در عین حال نه تنها در خواب ایشان نکته ای دال بر تایید کتابشان وجود ندارد ، بلکه از جهاتی سوال بر انگیز و دارای تناقضاتی است که تردید در صحت آن خواب را به دنبال می آورد .

به عبارات ذیل در مورد خواب ایشان توجه کنید :

ایشان در ابتدای نقل خواب می نویسند:

«ساعت یک نیمه شب هنگامی که بر حسب عادت برای تهجد بر می خواستم در عالم رویا مشهودم شد ».

از عبارت فوق بر می آید که ایشان خواب را در هنگامی دیده که در ساعت یک نیمه شب ، در حال بر خواستن از بستر بوده است ، یعنی خواب نبوده است . سوالی که این جا پیش می آید این است که چگونه می تواند شخصی در حالت بیداری خواب ببیند؟ آیا آنچه ایشان می فرمایند ، القائات و خیال پردازی نبوده است ؟

در انتهای خواب می گوید :

«و بشکرانه ی آن به قیام تهجد اقدام نمودم»

ایشان در جمله قبل تهجد را عادت همیشگی خود ذکر کرده بود : «بر حسب عادت برای تهجد بر می خواستم» ، اما اینجا دلیل قیام برای تهجد را شکرانه ی دیدن این خواب ذکر می کند. این دو عبارت دارای تناقض است.

در ادامه ی خواب می گوید:

«در عالم خواب مشهودم شد که گویی در صحرای کربلا یا یکی از تکایای عزاداری سید شهیدان و سرور آزادگان جهان حضرت حسین بن علی علیه السلام با چند نفر هستم»

"صحرای کربلا" و "تکیه عزاداری سید الشهدا" از جهات مختلف با همدیگر متفاوت هستند و به هیچ وجه نمی توان در تمییز آن ها از یکدیگر دچار اشتباه شد. عجیب است که آقای قلمداران در مورد آشکارترین قسمت خواب خود دچار شک و تردید هستند و از واژه ی "گویی" استفاده می کنند. آیا می توان به خوابی که بیننده ی آن در مورد واضح ترین کلیاتش، در هاله ای از ابهام به سر می برد ، اطمینان کرد؟

آقای قلمداران در ترجمه وصیتنامه مرحوم آیه الله خالصی زاده اقدام به بد گویی از عزاداری کرده است. عجیب است که در این جا از " تکیه عزاداری " به نیکی یاد کرده و خواب آن را تأییدی بر کتابش می داند. ایشان در این صورت یا دچار تناقض گویی در گفتار شده و یا اینکه نظرش عوض شده و عزاداری را امری پسندیده می شمارد .

در باره این سخن هم دو سوال پیش می آید :

1 - اگر آقای قلمداران عزاداری را بد می داند ، پس با این رویا که خلاف عقیده ی خودش است چه کار می کند ، به نحوی که از آن تعبیر به "امداد غیبی" کرده است ؟

2 - اگر عزاداری خوب است و آن را برای تأیید کتاب خود در خواب دیده است ، با دیگر سخنان اش که عزاداری را بد دانسته است چه باید کرد. ؟

آقای قلمداران در ادامه می گوید:

«چنان می نمود که وجود اقدس حسینی از دنیا رفته و جنازه ی شریف او در زمین به جای مانده و من باید او را غسل دهم و ظاهرا کسانی هم با من همکاری خواهند کرد.»

در این جا نیز مواردی سوال بر انگیز وجود دارند :

1 - عبارت "چنان می نمود" نشان می دهد که این قسمت از خواب نیز برای ایشان مبهم بوده است.

2 – بر اساس مسلمیات اعتقادی و تاریخی ، امام حسین علیه السلام را با بدترین وضع به شهادت رسانده ا ند ، اما در خواب آقای قلمداران ، ایشان صرفا از دنیا رفته اند .

3 – ایشان در خواب با همکاری دیگران عهده دار " غسل دادن " امام حسین علیه السلام شده اند ، در حالیکه از بدیهی ترین امور این است که شهیدان نیاز به غسل ندارند، تا چه برسد به سالار شهیدان حضرت حسین بن علی علیه السلام !!!

4 – باز هم در خواب آقای قلمداران یکی دیگر از نکات مسلم ديني نادیده گرفته شده است و آن امر این است که امور کفن و دفن هر امام معصومی بر عهده ی امام معصوم بعد از او است نه اشخاص دیگر.

5 – آقای قلمداران در مقدمه کتاب " ارمغان آسمان " در زیر پرچم حکومتهای دو قرن اول اسلام خبر دار ایستاده و آن ها را دوران ترقی و عظمت اسلام نامیده ا ست . معلوم نیست که چرا در مکاشفه و خواب ایشان ، هیچ اشاره ای به قاتلین و عاملین فاجعه کشتار کربلا که در رأس شهدای آن حسین بن علی علیه السلام قرار دارد ، نشده و فقط از دنیا رفتن آن بزرگوار برایش مشهود گردیده است ؟ آیا بهتر نیست که ایشان سخن ازعوامل این جنایت بزرگ در جهان اسلام که منجر به کشته شدن امام حسین علیه السلام شده است ، به میان آورند و رسالت خود را در تکفین و تدفین پیکر امام حسین علیه السلام نبینند و با طرح این نگرش بر اقدامات خلفای غاصب و ظالم دوران طلائی خویش سرپوش نگذارد ؟!

اگر چه ما حسین بن علی علیه السلام و شهدای کربلا را هرگز جسد و پیکر تنها نمی دانیم ، بلکه ایشان شهدای راه خدا و زنده و شاهد هستند ، اما معلوم نیست چرا آقای قلمداران که بارها مرده پرستی و تعظیم اجساد و توجه به قبور را مورد نکوهش قرار داده است ، این بار رسالت خود را در عالم رویا ، در تکفین و تغسیل خلاصه می کند ؟

این مطلب از عبرت های بزرگ تاریخ است که آقای قلمداران و وهابیت داخلی همان سخنان و تحلیل های وهابیت بین المللی را در رابطه با خلفای غاصب صدر اسلام و جنایات آنها تکرار و ایشان را علیرغم انحراف و جنایاتشان عامل ترقی و عظمت اسلام می دانند ، و بی علت نیست که کتابهای آقای قلمداران توسط سعودی ها ترجمه و چاپ و منتشر می شود . آیا این مطلب به ذهن تداعی نمی کند که حکومت سعودی ها و دشمنان شیعه فعلی ، یکی دیگر از مصادیق حکومت های طلائی مورد تمجید آقای قلمداران و امثال ایشان است ؟

5 - ایشان ماجرای خواب خود را چنین ادامه می دهند :

«من در صدد بر آمده خود را آماده برای غسل دادن آن بدن مطهر نموده و لنگی بر خود پیچیده مهیا گشتم و در اینحال از این پیشامد بسی مفتخر بودم که علاوه بر درک فضیلت تغسیل جسد اطهر حسینی شکل و شمایل حقیقی و صورت مبارک آن جناب را که تا کنون با اختلاف در عکس ها و شمایل دیده ام بالعیان خواهم دید»

همگان می دانند که شهادت مصیبت بار حضرت أبا عبدالله علیه السلام نه تنها تمام شیعیان و مسلمانان و انسانهای آزاد اندیش ، بلکه تمام عوالم و ملک و ملکوت را غمین و گریان ساخته است . اما نویسنده کتاب " حکومت در اسلام " برای شهادت یا به تعبیر خودش از دنیا رفتن امام حسین علیه السلام نه تنها ناراحت و محزون نیست ، بلکه برعکس بسی مفتخر است که قرار است جسد مطهر را بشوید . چگونه رنگ غم و عزا در حرکات و رفتارهای ایشان مشهود نیست ؟آیا صحیح است که انسان به جای عزا در شهادت امام حسین مسرور باشد آن هم به علت اینکه او قرار است جسد را بشوید؟ آیا اصلا می توان جسد قطعه قطعه شده را شست؟

6 - نویسنده ی محترم چطور انتظار داشته در هنگام شستن جسد صورت و شمایل امام حسین را ببیند در حالی که بر هیچ کس پوشیده نیست که سر ایشان را ازجسد جدا کرده و به شام برده بودند.

7 – ایشان گزارش خود از " خواب " را ادامه می دهند :

« در حینی که مقدمات وضو را می چیدم از خواب بیدار شدم و این خواب مبارک را بر نوشتن رساله شریف که حقا شستشوی اوهام و خرافات از پیکر مقدس اسلام و نمایاندن چهره ی حقیقی طلعت نورانی دین مبین است تعبیر نمودم.»

ایشان ، خواب خود را به نوشتن کتاب " حکومت در اسلام " که به زعم خودشان شستشوی اوهام و خرافات از پیکر مقدس اسلام است ، تعبیر کرده اند . اما تعبیر صحیح از خواب ایشان این است که نامبرده در حال انجام مقدمات دفن اسلام که مصداق تمام و کامل و مطهر آن یعنی حسین بن علی علیه السلام می باشد ، بوده اند . اما همانگونه که خودشان فرموده اند ، موفق به انجام چنین کاری نشدند .

معلوم نیست نویسنده ی کتاب " حکومت در اسلام " چه خوابی از غیب دیده اند که جزئیات آن علاوه بر مبهم بودن برای خودش ، بر خلاف تاریخ و قوانین اعتقادی شریعت مقدس اسلام می باشد .

چگونه می توان به خوابی که تردید و ابهام و تناقض و مغایرت با اصول مسلم اعتقادی و تاریخی در سر تاپای آن مشهود است ، اعتماد کرد ؟ و همانگونه که در مقالات " یادداشتهائی پیرامون کتاب حکومت در اسلام " مشاهده می کنید ، توصیف های عنوان شده درخواب آقای قلمداران ( ابهام ، تناقض ، مغایرت با اصول اسلام و تاریخ ) ، در کتاب ایشان نیز مشهود است .

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید