بسم الله الرحمن الرحیم

سخنی با مریدان ابوالفضل برقعی و مصطفی طباطبایی در موضوع ولایت تکوینی

 

سلسله مقالاتی در نقد کتاب «درسی از ولایت نوشته ابوالفضل برقعی» نگاشتیم و عرض کردیم که استدلالهای برقعی در نفی ولایت تکوینی عقیم است . در نوشتار اخیر قصد داریم ولایت تکوینی برخی از انبیاء را در آیینه آیات قران به نظر کاربران محترم و منتقدین دیانت حقه شیعه و مکتب نورانی اهل بیت علیهم السلام برسانیم.

برخی آيات قرآن کريم نشانگر تصرفات انبياء و اولياء الهي در امور تکويني کائنات است ولی امثال آقای برقعي و مصطفی طباطبایی در مواجهه با اين آيات توجیهاتی مطرح می کنند، ما آیات را طرح و توجیهات را نقد می کنيم:

آيه شماره ۱ : سوره مبارکه آل عمران آيه ۴۹ :

وَ رَسُولاً إِلىَ‏ بَنىِ إِسْرَ ءِيلَ أَنىّ‏ِ قَدْ جِئْتُكُم بِايَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنىّ‏ِ أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْةِ الطَّيرْ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيرْا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْىِ الْمَوْتىَ‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فىِ بُيُوتِكُمْ إِنَّ فىِ ذَالِكَ لاَيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِين .

در اين آيه خداوند به نشانه ها و آياتیکه به حضرت عيسي (ع) اعطا نموده ، اشاره و در آيات بعد سرنوشت کافراني را که حتي با مشاهده آن بينات آشکار، باز هم راه استکبار و سرکشي را در پيش گرفتند و به عذاب الهي گرفتار شدند متذکر مي شود. پیروان نظرات آقای برقعی، گاهی در مواجهه با آياتي از اين قبيل به عبارت «باذن الله » تمسک جسته و می گویند که فاعل چنين دخل و تصرفاتي در امور تکويني، خداوند است و پيامبران، تنها از خدا درخواست معجزه می کنند تا حقانيت رسالتشان ثابت شود و در اصل، فاعل اصلي خداوند است نه پيامبران و اولياء الهي. به تعبير ديگر در تمامي آيات قرآن عبارت «باذن الله» و يا الفاظ مشابه آن را به این معنا می گیرند که در انجام فعل، مستقيماً اراده خداوند دخيل بوده است.

حال سوال این است که آیا اذن خدا به معنای فاعلیت خداوند است؟

ما ابتدا فرض مي کنيم که استنباط نويسنده کتاب «درسي از ولايت» صحيح است و سپس تلاش مي کنيم تا صحت و سقم اين نظريه را به سنگ محک آيات قرآن بيازماييم،

سوره اعراف آيه ۵۸: وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يخَرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِى خَبُثَ لَا يخَرُجُ إِلَّا نَكِدًا كَذَالِكَ نُصَرِّفُ الاَيَاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُون

ترجمه: در زمين پاک به اذن خداوند گياهان نيکو مي رويد و در زمين ناپاک جز مقدار اندکي گياه بدون فايده نمي رويد . بدين گونه ما آيات خود را برای آنان که شکر گزارند بيان مي کنيم.

در اين آيه عبارت « باذن ربه » را به دو طريق مي توان معنا کرد ؛ اول آنکه مطابق فرضيه فوق فعل روييدن گياه را مستقيما ًبه خداوند نسبت دهيم و با توجه به اين که خداوند مختار است و اساساً منشاء تفويض هرگونه اختياری است ؛ قادر به تميز دادن زمين پاک از زمين ناپاک است و بنا بر اختيار خود در زمين پاک گياهان نيکو مي روياند و در زمين ناپاک جز اندکي گياهان بدون فايده نمي روياند.

طريقه دوم آن است که زمين را فاعل روياندن گياه قلمداد کنيم و فرض کنيم که اساساً فاقد اختيار است، حال در صورت پذيرفتن اين معنا ناگزيريم به اين سؤال پاسخ دهيم که چگونه زميني که از اختيار تهي است در جايي گياهان نيکو مي روياند و در جاي ديگر اندکي گياهان بدون فايده ؟ لذا در مي يابيم که بر اين اساس، معنای دوم فاقد اعتبار است وفاعل عمل روياندن گياه در زمين، خداوند است.

سوره مجادله آیه ۱۰: إِنَّمَا النَّجْوَى‏ مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ لَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلىَ اللَّهِ فَلْيَتَوَكلَ‏ِ الْمُؤْمِنُون

بنا بر صحت فرضيه فوق در اين آيه نيز نعوذ بالله ناگزيريم ؛ زياني که شياطين به مومنين مي رسانند را به واسطه وجود عبارت « باذن الله » در واقع فعل خداوند رحمان و رحيم قلمدادکنيم در حالي که شياطين و خداوند در زمره فاعلين مختار قرار مي گيرند و فعل زيان رسانيدن به مومنين را اساساً بايد به شياطيني نسبت دادکه به ياری گمراهان مي شتابند و از رساندن هرگونه شری به مومنين دريغ نمي کنند. آيا آقای برقعي در توضيح اين آيه مي تواند تفسيری مشابه آيه ۴۹ سوره مبارکه آل عمران بيان کند و مثلاً بگويد خداوند دعای شياطين را بر علیه مومنين ، استجابت نموده و اهل ايمان را نعوذ بالله به گمراهي هدايت کرده و به ايشان زيان رسانيده است. حال اين سؤال مطرح است که به واقع معنای صحيح اذن الهی چيست؟

در حقيقت معنای صحيح آن است که خداوند اراده کرده است تا به منظور امتحان و ابتلاء اهل ايمان ، دست شياطين را بر وسوسه مومنين بازگذارد. حال در آيه ۴۹ سوره آل عمران مي توان گفت : خداوند اراده کرده است تا به منظور اثبات حقانيت رسالت پيامبران الهي ، ايشان را قادر به تصرف در امور تکويني نمايد و در هيچ يک از اين آيات خداوند ، انجام فعلي را مستقيماً به خود نسبت نداده اما با ذکر عباراتي مانند (باذن ربه ، باذن الله و ...)، خود را منشاء تمامي کرامات و توانمندی های اعطایی به انبياء و اولياء الهي ذکر کرده و آن فعلي که مسلماً مصدر صدور آن بدون شک ذات مقدس خداوند است، همان اعطاء اختيار و توانمندی ها است. یعنی در جايي پيامبران الهي را قادر به تصرف در امور تکويني مي کند و در جای ديگر، شياطين را بر وسوسه اهل ايمان توانمند مي سازد و خداوند قادر است تا هر آينه، اختيار و قدرتي را که به موجودات مختار اعطا نموده باز پس گيرد.

آيه شماره ۲ : سوره مبارکه نمل آيات ۱۵ الي ۱۹

وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ وَ سُلَيْمَانَ عِلْمًا وَ قَالَا الحْمْدُ لِلَّهِ الَّذِى فَضَّلَنَا عَلىَ‏ كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ(۱۵)

وَ وَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُدَ وَ قَالَ يَأَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيرْ وَ أُوتِينَا مِن كلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ إِنَّ هَاذَا لهَوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ(۱۶)

وَ حُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنّ‏ِ وَ الْانسِ وَ الطَّيرْ فَهُمْ يُوزَعُونَ(۱۷)

حَتىَّ إِذَا أَتَوْاْ عَلىَ‏ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَأَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُواْ مَسَكِنَكُمْ لَا يحَطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لَا يَشْعُرُونَ(۱۸)

فَتَبَسَّمَ ضَاحِكاً مِّن قَوْلِهَا وَ قَالَ رَبّ‏ِ أَوْزِعْنىِ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتىِ أَنْعَمْتَ عَلىَ‏َّ وَ عَلىَ‏ وَالِدَىَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صَلِحًا تَرْضَئهُ وَ أَدْخِلْنىِ بِرَحْمَتِكَ فىِ عِبَادِكَ الصَّلِحِينَ(۱۹)

یکي ديگر از شبهاتي که در باب ولايت تکويني انبياءو اولياء الهي مطرح است ، بحث معجزات پيامبران است که غالباً معاندين سعي بر آن دارند تا تصرفاتي که در امور تکويني رخ مي دهد را محدود ومحصور در معجزات پيامبران نمايند و در صدد القای اين تفکرند که چنين افعال خارق العاده ای که از پيامبران الهي در قالب معجزات مشاهده مي شود تنها با هدف انذار مردم است و اساساً در وجود پيامبران الهي اثری از قدرت و علم خاصي که ايشان را بر انجام اين معجزات توانا سازد، نيست.

سعي ما بر آن است تا اولاً نشان دهيم که منشاء اعمال چنين تصرفاتي در عالم تکوين علمي است که خداوند به اراده خويش به ايشان اعطا نموده است و ثانياً تصرفات انبياء و اولياء الهي در معجزات خلاصه نمي شود لذا در آياتي که در سوره نمل آورده ايم توجه به نکات ذيل ضروری است.

۱- همانطور که در آيه ۱۵ سوره نمل آمده است خداوند مي فرمايد: ما به سليمان و داود علم آموختيم و آنان را بر ديگران برتری داديم.

مي دانيم که حضرت داود و سليمان پيامبراني بودند که نمونه هايي از قدرت های فرابشری ايشان در آيات قرآن ذکر شده است و به واسطه آن قدرت ها صاحب سلطنتي گشته اند که تا به امروز در تاريخ حيات بشر بي مانند است. خداوند صراحتاً در اين آيات اشاره مي کند که ما به ايشان علم آموختيم و اين سخن تلويحاً مؤيد آن است که برخی از سلطه حضرت سليمان به جهت علمي است که خداوند به ايشان عطا کرده است .

۲- يک نمونه از قدرت های وهبي حضرت سليمان که در آيات سوره نمل بدان اشاره شده، توانايي فهم زبان حيوانات است. اين آيات، فضايي را ترسيم مي کنند که حضرت سليمان، هنگام عبور از سرزميني صدای ملکه مورچگان را مي شنود که هم نوعان خود را به پناه بردن در لانه های خود فرامي خواند تا زيرپای لشگر حضرت سليمان لگدمال نشوند. در آيه ۱۹ سوره مبارکه نمل آمده است که حضرت سليمان با شنيدن سخن مورچه مي خندد و سپس به نعمت هايي که خداوند به ايشان عرضه داشته شکر می گذارد.

هدف ما از روايت اين داستان، اشاره به صورت خارجي اين اتفاق است که اطرافيان حضرت سليمان شاهد آن بوده اند و آن چيزی جز خنديدن و شکرگزاری آن حضرت به درگاه خداوند يکتا، نيست.

حال سؤال اساسي اين است که آيا خنديدن و شکرگزاری حضرت سليمان را مي توان في نفسه به عنوان معجزه ای قلمداد کردکه هدف آن انذار مردم و اثبات حقانيت رسالت حضرت سليمان باشد؟

پس مشاهده گرديد که آيات سوره مبارکه نمل نمونه اي کامل و جامع برای بيان اين نکته است که محصور نمودن کارهای خارق العاده در محدوده اثبات ادعای پيامبران و اولياء الهي، هرگز با نص صريح قرآن سازگاری ندارد بلکه علومي که از ناحيه حق تعالي به ايشان اعطا گرديده است در وجود انبياء و اولياء الهي به طور مستمر جاری و ساری است و امری دفعي و موقتي نيست.

ضمن این که در تمام این آیات واژه باذن الله هم به کار نرفته است. لذا خدا در مورد حضرت سلیمان فرمود:

هَاذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيرْ حِسَابٍ (ص ۳۹) ، ای سلیمان این بخششی است که ما برای تو قرار دادیم وتو بی حساب می توانی ببخشی ویا امساک کنی.

آیا چنین آیات صریحی ، دلالت بر ولایت تکوینی نمی کند؟!

آیا با فهم چنین آیاتی ،هیچ مسلمان منصفی می تواند ادعا کند قدرتهای تکوینی از ویژگیهای ذاتی خدا بوده و قابل افاضه و اعطا به بندگان نیست؟

فَذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ (یونس ۳۲)

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید