بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی و نقد کتاب "درسی از ولایت" نوشته سید ابوالفضل برقعی

نویسنده : محمد شمسیانی

قسمت پنجم

 

در مکتوب پیشین به بررسی آیات مورد استناد آقای برقعی پرداختیم . اینک آیات دیگری را پی می گیریم که به زعم نویسنده درسی از ولایت ، ناقض ولایت تکوینی اولیاء الهی است . و نشان خواهیم داد برداشت آقای برقعی، به جهت درک ناصحیح از آیات قرآن کریم بوده است . ضمن اینکه آیات موید ولایت تکوینی در کلام ایشان به کلی نادیده گرفته شده و این خود حکایت از سطحی نگری و نگرش غیرعلمی نویسنده دارد .

برقعی ذيل عنوان « آياتي که نفي ولايت تکويني از رسول خدا (صلی الله و عليه و آله) نموده است » آورده است :

آيه شماره ۱ : سوره آل عمران آيه ۱۲۸

لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شىَ‏ْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيهْمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ

ترجمه آقای برقعی: امری از امور برای تو و بر عهده تونيست، چه خدا توبه ايشان را بپذيرد و چه ايشان را عذاب کند .

پاسخ :

برای روشن شدن معنای دقيق آيه مذکور ، اشاره به آيات قبل اجتناب ناپذيراست لذا از آيه ۱۲۳ سوره مبارکه آل عمران تا آيه ۱۲۸ را مورد بررسي قرار مي دهيم :

وَ لَقَدْ نَصرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ(۱۲۳)

ترجمه : و به تحقیق خدا شما را در جنگ بدر يارى كرد با آنكه ضعيف بوديد. پس پرهيزكار شويد، باشد كه شكر نعمتهاى او را به جاى آريد.

از آيه ۱۲۳ مشخص مي گردد که آيات مورد بحث در حين حوادث اولين جنگ ميان مسلمانان و کفار که همان جنگ بدر است نازل گرديده است . در ادامه ، خداوند به نصرتي که به مسلمانان عنايت نموده تا در اين جنگ پيروز شوند اشاره می کند .

إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَ لَن يَكْفِيَكُمْ أَن يُمِدَّكُمْ رَبُّكُم بِثَلَاثَةِ ءَالَافٍ مِّنَ الْمَلَئكَةِ مُنزَلِينَ(۱۲۴)

ترجمه : آن گاه كه به مؤمنين مى‏گفتى: آيا اين شما را كفايت نخواهد کرد كه خدا سه هزار فرشته ، به يارى شما فرو فرستد؟

بَلىَ إِن تَصْبرِواْ وَ تَتَّقُواْ وَ يَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بخِمْسَةِ ءَالَافٍ مِّنَ الْمَلَئكَةِ مُسَوِّمِينَ(۱۲۵)

ترجمه : بلى اگر صبر و مقاومت پيشه كنيد و پرهيزكار باشيد، چون كافران بر سر شما شتابان بيايند خدا پنج‏ هزار فرشته مشخص را به مدد شما مى‏فرستد.

وَ مَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشرْى‏ لَكُمْ وَ لِتَطْمَئنِ‏َّ قُلُوبُكُم بِهِ وَ مَا النَّصرْ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الحْكِيمِ(۱۲۶)

ترجمه : و خدا آن امداد را قرار نداد مگر آنكه بشارتی برای شما باشد و دلهایتان به آن اطمینان یابد و فتح و پيروزى نصيب كسى نمی شود مگر از جانب خداى تواناى حکیم.

لِيَقْطَعَ طَرَفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْ يَكْبِتهَمْ فَيَنقَلِبُواْ خَائبِينَ(۱۲۷)

ترجمه : تا گروهى از كافران را هلاك گرداند يا خوار كند، تا (از مقصود خود) نااميد باز گردند.

با توجه به آياتي که در بالا ذکر گرديد جاي هيچ ابهامي نمي ماند که آيات فوق در مورد جنگ بدر نازل گرديده و نصرت الهي منجر به پيروزی مسلمانان شده و در آيه ۱۲۷، اراده الهي بر آن تعلق گرفته تا برخی از کفار به هلاکت رسند و بعضي خوار شوند و در نهایت از مقصود خود نااميد گردند.

در آيه بعد که مورد استناد آقای برقعی قرار گرفته ، خداوند به اسيراني که مسلمين در اولين جنگ خود از کفار گرفته اند اشاره کرده و تصميم گيری در مورد وضعیت اين اسيران را موکول به امر الهی مي کند . در ادامه با نقل چند ترجمه از مترجمين ديگر و بيان ادله خود ، به معنای صحیح اشاره می کنیم :

لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شىَ‏ْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيهْمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ(۱۲۸)

ترجمه آقای مهدی الهي قمشه ای : (اى پيغمبر) به دست تو كارى نيست، اگر خدا بخواهد (به لطف خود) از آن كافران درمی گذرد و اگر بخواهد آنها را عذاب می كند چون مردمى ستمكارند.

ترجمه آقای حسين انصاريان: زمام چيزى از امور [مشركان و مؤمنانِ فرارى از جنگ‏] در اختيار تو نيست، يا توبه آنان را [خداوند به شرط آنكه توبه كنند] مى‏پذيرد يا عذابشان مى‏كند زيرا آنان ستمكارند.

ترجمه آقای علي اکبر طاهری قزويني : [ولي] کار به دست تونيست ، يا [به رحمت خويش‏] بر آنان باز مي گردد يا مجازاتشان کند؛ زيرا ستمگرند .

ترجمه آقای اصغر برزی : از اين كار چيزى در اختيار تو نيست يا بر ايشان ببخشايد يا عذابشان كند، چرا كه ايشان ستمكارند.

ترجمه تفسير جوامع الجامع گروهي از مترجمان : هيچ گونه اختيارى (درباره سرنوشت كافران يا مؤمنان فرارى از جنگ) براى تو نيست مگر اين كه (خدا) بخواهد آنها را ببخشد يا مجازات كند، زيرا آنها ستمگرند

ترجمه آقای محمد مهدی فولادوند : هيچ يك از اين كارها در اختيار تو نيست يا [خدا] بر آنان مى‏بخشايد، يا عذابشان مى‏كند، زيرا آنان ستمكارند.

همانطوری که دیدیم از اکثر ترجمه ها بر مي آيد که خداوند در اين آيه حکم بخشودگي و يا عذاب اسرای کافر را از پيامبر سلب کرده و مطلقاً نمي توان از فحوای آیه و ترجمه آن ، اين گونه استنباط نمود که خداوند در اين آيه ، همه امور را از اختیار پيامبر خارج کرده است . برای رفع هر گونه ابهام، خوانندگان محترم را به ترجمه سایر مترجمین ارجاع داده و به جهت اختصار از ذکر آن خودداری می کنیم.

در ذيل اين آيه آقای برقعي اشاره به نکره بودن کلمه « شيء» نموده و سياق نفي موجود در آيه را دليلي بر اطلاق کلمه «امر» ( تمامي امور) قرار داده است . البته ايشان اشاره ای به « الف و لام » در لغت « الامر» نمي کند و پس از يک مقدمه کوتاه نتيجه گيری مي کند : « یعني هيچ کاری برعهده رسول نيست جز آنچه خدا بيان کند .» سپس با استناد به روايتي از امام محمد باقر (ع) ، امر ابلاغ حلال و حرام دين خدا را در حيطه اختيارات رسول خدا (ص) برشمرده و اين امر را از عموم شيء استثناء نموده اند.

در نقد آرای ايشان به نکات زير اشاره مي کنيم:

ابتدا بايد بررسي شود که «الف و لام » در «الامر» الف و لام جنس است و يا عهد.

اگر «ال» الف و لام جنس باشد ، معنایش این است که پیامبر بر هیچ امر تکوینی و تشریعی و حتی امور هدایتی و حکومتی ، صاحب اختیار نیست و همواره بایستی منتظر وحی باشد . این فرض با سایر آيات قرآن کريم خصوصا آیاتی که ما را به اطاعت مطلق از پیامبر فرامی خواند در تعارض است . در رابطه با شأن ولايت تشريعي پيامبر(ص) در مکتوب شماره 1 در حد لزوم بحث کردیم . مضافا بر اینکه نویسنده، به سیاق آیات هیچ توجهی نکرده و قرائن داخلی و متصل را نادیده گرفته است .

اما اگر «الف ولام» را در کلمه الامر الف ولام عهد بگيريم در اين حالت ، کلمه «الامر» دلالت بر اموری مشخص و معلوم مي کند که سیاق آیات آن را معين مي نمايند و اين امر خاص ، همان بخشودگي و يا مجازات اسرای کافر است که خداوند تبارک و تعالي آن را موکول به حکم خویش نموده است . چنانچه در خود آیه شرایط مختلف آن ذکر شده است.

نکره بودن کلمه «شيء» هم بدين معناست که هيچ گونه مسئوليتي در اين امر خاص متوجه پيامبر اکرم نيست . این خداست که امر کرده اسیران در قبال فدیه آزاد شوند و یا مجازات گردند ویا در اسارت باقی بمانند و آنهم بر اساس حکمتی است که اشاره خواهیم نمود نه آنکه العیاذبالله پیامبر (ص) حدود خویش را نمی شناخته و می خواسته بر حکم خدای متعال پیشی بگیرد.

نکته دوم که در اينجا قابل تأمل است، استناد آقای برقعي به روايتي از امام محمد باقر (ع) برای بيان استثناء موجود در اين آيه است که البته استفاده ايشان از روايات با توجه به ادعاي قرآني بودن ايشان و اينکه در نظر ايشان غالب روايات منسوب به ائمه اطهار ، ساخته و پرداخته ذهن غلات و مفوضه است در تناقض صريح بوده و از نظر منتقدين آقاي برقعي پذيرفتني نيست آن هم روایتی که بخواهد به آیه قرآن تخصیص بزند.!

در انتها با بررسي وقايع جنگ بدر در صدر اسلام در کتب و منابع تاريخي ، در می یابیم که در ميان اسيراني که مسلمانان از کفار گرفته بودند برخی از بستگان پيامبر اکرم (عموهای پيامبر) نيز حضور داشتند و اگر بدون حکم مستقیم الهي ، از طرف پيامبر مورد عفو قرار مي گرفتند ویا با فدیه آزاد می شدند، شائبه آن مي رفت که اين عمل مورد انتقاد عده ای از اصحاب ضعیف الایمان واقع شود و پیامبر(ص) متهم به جانبداری از بستگان خویش گردد . با نزول آيه 128 آل عمران بخشش بعضي از اسراء که شامل بستگان نزديک پيامبر نيز مي شد متوجه خداوند گرديد و زبان معترضین بسته شد .

آيه شماره ۲ : سوره آل عمران آيه ۱۴۴

وَ مَا محُمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلىَ أَعْقَابِكُمْ وَ مَن يَنقَلِبْ عَلىَ‏ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضرُّ اللَّهَ شَيْا وَ سَيَجْزِى اللَّهُ الشَّاكِرِينَ

ترجمه آقای مهدی الهي قمشه ای: محمد (صلّى اللَّه عليه و آله) جز يك پيامبر نيست كه پيش از او نيز پيغمبرانى بودند و درگذشتند، آيا اگر او به مرگ يا شهادت درگذشت شما باز به دين جاهليّت خود رجوع خواهيد كرد؟ پس هر كه مرتد شود به خدا ضررى نخواهد رسانيد، و البته خدا جزاى نيك اعمال به شكرگزاران عطا كند.

ترجمه آقای برقعي: محمد هيچ عنواني جز رسالت ندارد و رسالت او مانند رسولان ديگر است.

سپس نویسنده توضیح می دهد:

«و مسلم است که رسولان گذشته مدير جهان و سرپرست کيهان نبودند و رسالت ايشان در امور تشريعي بوده نه تکويني . پس اين آيه به طور واضح مي گويد : محمد مأمور شرع است نه قيوم جهان و عالم امکان و چنانچه رسولان گذشته همه جا حاضر و ناظر و مدير جهان نبودند محمد نيز چنان است.»

ملاحظه می کنید در ترجمه برقعی صراحتاً حصر موجود در آيه، به رسالت پيامبر در امور تشريعي تعبیر شده و بالطبع اين تحدید به ديگر انبياء الهي نيز تسری داده شده است. در حالیکه در ترجمه سایر مترجمین که با آیات دیگر قرآن نیز سازگار است، کل شئون رسالتی نبی مکرم اسلام مدنظر قرار گرفته است.

حال اين سوال مطرح است که آيا مي توان منکر آياتي شد که که صراحتاً مويد دخل و تصرف انبياء و اولياء الهي در برخي امور تکويني است؟

آيا مي توان آيات سوره «نمل» را که مصداق توانمندی و تصرف حضرت سليمان و حضرت داود در بعضي امور تکويني است را نادیده گرفت و اذعان نمود که رسولان گذشته تنها در امور تشريعي رسالت داشته اند و سپس نتيجه گيری کرد که پيامبر اسلام نيز تنها دارای شأن ولايت تشريعي است و تصرفي در امور تکويني کائنات ندارد؟

ما در انتها این جزوه به آیاتی که دلالت بر ولایت تکوینی پیامبران است اشاره خواهیم نمود .البته پر واضح است که اين گونه اظهارات آقای برقعي ناشي از کج فهمي ايشان از معناي دقيق ولايت تکويني وتا حدی بازیچه قرار دادن باورهاي مردم مسلمان است.

ادامه دارد ...

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید