بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی و نقد کتاب " بازنگری در معانی قرآننوشته مصطفی حسینی طباطبائی

قسمت دوم

پیشگفتار

مطابق تبیین ائمه معصومین ،خدا برای دلالتگری به سوی خودش آیات و اسماء و نشانه هائی قرار داده است و این نشانه ها بعضی لفظی اند و برخی تکوینی . البته آیتیت نشانه های الهی همگی در یک رتبه نیستند.

ولی با توجه کردن به همه این آیات و اسماء ،پی به عظمت خدا می بریم و درجات عبودیت و معرفت ما به اذن خدا بالا می رود . حال می گوییم دردانه های خلقت یعنی انبیاء و اوصیاء الهی از آیات تکوینی خدایند چرا که خدا آنان را آیت علم و قدرت و عصمت خویش قرار داده است با این مقدمه به نقد کتاب تفسیر قران از نوشته جات مصطفی طباطبایی می پردازیم.

آقای مصطفی حسینی طباطبائی حدیثی را از قول امام صادق علیه السلام در ذیل آیۀ

۱۸۰ سورۀ اعراف : ﴿وَ لِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُواْ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَآئِهِ﴾ آورده که ایشان فرموده اند : (به خدا سوگندکه ما نیکوترین نامهای خدا هستیم) ، و سپس پیرامون آن می نویسد:

" در آیۀ شریفۀ فوق، دستور داده شده تا خدای تعالی را با «نیکوترین نامها» بخوانیم زیرا کلمۀ «حُسنی» مؤنّثِ «أحسَن» به معنای نیکوتر است. بنابراین ترجمه­های قرآنی که «الأسماءُ الحُسنی» را به «نامهای نیک» برگردانده­اند(۱)، خالی از تسامح نیستند. بخشی از نامهای مزبور در قرآن کریم آمده است چنانکه درسورۀ اسراء می­فرماید:

قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَيًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى(الإسراء/۱۱۰)

و در سورۀ حشر می­خوانیم: هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى (الحشر/۲۴)

و در سورۀ طه می­فرماید: اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى(طه/ ۸)

از این آیات شریفه برمی­آید که مراد از اسماء حُسنی، نامهای ملفوظ خداوندی است که شأن عَلَمِیّت یامعانی وصفی دارند مانند الله، الرَّحمن، الخالِق، البارِیء، المُصَوِّر و امثال این‌ها.

ولی در بعضی از تفاسیر مانند تفسیر عیّاشی و فیض کاشانی و المیزان از قول امام صادق ع آورده­اندکه در تفسیر آیۀ۱۸۰ ازسورۀ اعراف فرمود : وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى (به خدا سوگندکه ما نیکوترین نامهای خدا هستیم).

تا آنجا که صوفی مشهور سلطان­محمّد گنابادی در تفسیر «بیانُ السَّعادۀ» مرقوم داشته است : «المَقصُودُ الأمرُ بِدُعائِهِ بِتَوَسُّطِ الأسماءِ البَشَرِیَّةِ الصُّعودِیَّة»(2) ! (مقصود آنست که خدای تعالی فرمان داده تا به واسطۀ نامهای بلندمرتبۀ بشری، او را بخوانیم)! شگفتا که نامهای برترین خداوند در عرصۀ تفسیر، به بهترین نامهای بشری تبدیل شده است!

باید دانست که در کتاب خدا هیچگاه از مخلوقات إلهی (چه موجودات سافله و چه نفوس­عالیه) به­ عنوان «أسماء الله» تعبیر نشده بلکه همه­ را «آیات الله» خوانده است

چنانکه به­ طور نمونه دربارۀ مریم و عیسی ـ عَلَیهِمَا السَّلام ـ می­فرماید: وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ(الأنبیاء/۹۱) « او (مریم) و پسرش را آیتی برای جهانیان قرار دادیم » و هرآیتی نیز اسمی دارد که لزوماً از اسماء حُسنی شمرده نمی­شود مانند نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمّد و جُز این‌ها و گاهی هم که مردمان، نامهایی چون کریم و عظیم و عالم و قادر و امثال این‌ها را برای غیرخدا به کار می­برند، نباید آن‌ها را همچون صفات إلهی، نامحدود و «مطلق» تصوّر کنند.

علاوه بر این، جملۀ ﴿وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى﴾ به دلیل تقدّم مبتدای آن بر خبرش، افادۀ «حصر» می­نماید یعنی بهترین نامها، مخصوصِ خداست. بنابر این نمی­توان آیات تکوینی خدا را به ­جای اسماء حُسنی نهاد (و آن‌ها را با امامان ع تطبیق داد) زیرا همۀ آیات تکوینی از آنِ حقتعالی است نه تنها نیکوترین آیات! برعکس اسماء که فقط نیکوترین آن‌ها را باید بر خدا اطلاق نمود و این نکته متأسّفانه از نظر مفسّران نامبرده مخفی مانده است.

امّا حدیثی­که نقل شد، ازجمله احادیث آحادی ­است­که به ­دلیل عدم ملایمت با قرآن کریم، اعتبار لازم را ندارند.

-------------------------------------------------------

پاورقی :

1-به ترجمه­ های قرآنی اثر آقایان: ناصر مکارم­شیرازی، مسعود انصاری، ابوالقاسم پاینده، مهدی إلهی­قمشه­ای، محمدمهدی فولادوند و مصباح­ زاده نگاه کنید.

۲- تفسیر بیان السَّعادۀ، جزء ۹، ص ۳۰۹"

نقد و بررسی :

خلاصه سخنان آقای طباطبائی ، همانگونه که از جملات ایشان مشهود است ، به شرح ذیل می باشد :

1-منظور از اسماء در آیه شریفه " لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها " اسماء لفظی خدایند مانند رحمان و رحیم و صمد و غیره .

2-در کتاب خدا هیچگاه از مخلوقات إلهی (چه موجودات سافله و چه نفوس­عالیه) به­ عنوان «أسماء الله» تعبیر نشده بلکه همه­ را «آیات الله» خوانده است .

3-نمی­توان آیات تکوینی خدا را به ­جای اسماء حُسنی نهاد .

آقای طباطبائی در ترجمه و توضیح واژه" اسم " و مصادیق آن در قران کریم دچار اشتباه شده اند . کاربرد واژه " اسم " چه از ریشه «س ‌ـ ‌م ‌ـ ‌و» به معنای بلندی و علو و چه از ریشه " وسم " به معنای علامت و نشانه ، نه تنها با برداشت ایشان سازگاری ندارد ، بلکه همسو با فرمایش امام صادق علیه السلام در تاویل " اسماء حسنی " به امامان معصوم علیهم السلام می باشد .

به طور کلی واژه‌ های «اسم» و " آیه " و " کلمه " در کتاب خدا چه به صورت لفظی و چه به صورت تکوینی به معنای " علامت " و "نشانه" به کار رفته اند و هر آیه ای نشان دهنده عظمت و قدرت الهی است ، بدون اینکه سنخیت و مشابهت بین خلق و خالق فرض شود . هر چیزی که نشانه‌ی خداوند قرار گرفت، «اسم» و یا " آیه " و یا " کلمه " پروردگار عالم است. البته درجات و مراتب آیات و اسماء و کلمات ( اعم از لفظی و تکوینی ) با یکدیگر متفاوتند . به عنوان مثال بعضی از کلمات خداوند " علیا " هستند و بعضی از اسماء " حسنی " می باشند و بعضی از آیات " عظمی ".

مشروح پاسخ به مصطفی طباطبایی :

اولا اگرچه در آیات اسراء و حشر و طه ، اسماء حسنی برای اسماء لفظی خدا به کار رفته است ولی منطقا نمی توانیم چنین قیدی را به آیه 180 سوره اعراف تسری دهیم. زیرا در این آیه همچون سه آیه دیگر قرینه داخلی در درون آیه موجود نیست . از طرفی در آیه 180 اعراف از الحاد در اسم توسط کافران سخن رانده شده است در حالیکه اسم رایج در بین کافران همان " الله " و " رحمن" بوده که این دو به واقع اسماء لفظی خدا هستند. و آنچه کافران در آن به خطا رفته بودند توصیف شرک آلود برای خدای یکتا بوده است . بنابراین واژه اسم در این آیه به معنای وصف است و اگر به بیانات درر بار ابواب علوم نبوی رجوع شود آن بزرگان کلام و ادبیت عرب معنای اسم و صفت و آیه را متناظر هم معرفی و به "علامت و نشانه " ترجمه نموده اند.

ثانیا در آیه اعراف : 180﴿وَ لِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَ ذَرُواْ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَآئِهِ﴾ قیدی وجود ندارد که اسم را در اسم لفظی منحصر کند و معنای لغوی اسم هم اقتضاء چنین تقییدی را ندارد بنابراین عبارت " اسماء الحسنی " قابلیت انطباق بر هر دو قسم لفظی و تکوینی را خواهد داشت .

ثالثا اینکه حقایق تکوینی در قران با واژه "اسم" بکار نرفته دلیل بر این نمی شود که اسم تکوینی واژه ای کذب است .بلکه همینکه در متون روایی بکار رفته قابل استناد می باشد . مثلا واژه "شهید" در قران به معنای شاهد و ناظر بکار رفته ولی در ادبیات روائی به معنای مقتول فی سبیل الله هم استعمال شده است و هیچ عالم و ادیب و فقیهی در فریقین به این تنوع در معنا انگ کذب و بدعت نزده است. این نحوه برخورد تنها در سخنان افراط گرایان مدعی قرانی مشاهده می شود.

رابعا در فرهنگ روایی واژه های آیه و کلمه و اسم هر سه برای تکوینیات بکار رفته است .پروردگار عالم در قران عیسی علیه السلام را به عنوان انسان برگزیده ، آیه و کلمه تکوینی خود قرار داده است و در روایات حقایق تکوینی و عینی با سه واژه آیه و کلمه و اسم بکار برده شده است :

نحن كلمات اللَّه التامّات بحار 10 ص 388

نَحْنُ آيَةُ الْهُدَى وَ نَحْنُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى بحار 26 ص 259

امام هادی علیه السلام فرمودند: نحن الاسماء الحسنی الّتی لا یقبل الله من العباد عملاً الاّ بمعرفتنا و نحن و الله الکلمات الّتی تلّقها آدم من ربّه فتاب الاحتجاج، 2 ،256

امام صادق علیه السلام ذیل آیه شریفه " و لِلّه الاسماء الحسنی فادعوه بها " فرمودند :

نحن والله الاسماء الحسنی الّتی لا یقبل الله من العباد عملاً الّا بمعرفتنا کافی ج1 ص 143

وَ نَحْنُ الْآيَاتُ وَ نَحْنُ الْبَيِّنَاتُ بحار 24 ص 303

البته آقای طباطبایی درویش نگون بخت گنابادی را نیز بی نصیب نگذاشته و شاید می خواسته غیر مستقیم به خوانندگان اینطور القاء کند که این احادیث ساخته و پرداخته صوفیان است

اما مدعی قرانی که به سرعت شگفت زده می شود! غفلت کرده که برخی از اسماء الهی مانند علیم و حلیم ( که به قول ایشان شان وصفی دارند ) توسط خود خدا برای بشر نیز بکار رفته و اساسا نوع اسماء الهی توسط خود خدا از میان اسماء جاری در بین مخلوقین برگزیده شده است لذا این اسماء از نظر لفظ با اسماء بشر یکسانند . و اگر از نظر معنا و مسمی در نظر گرفته شود دیگر بحث در لفظ نیست و همان حقایق تکوینی هستند.

تدبر در آیه " لله الاسماء الحسنی "

اولا حصر در آیه که به جهت تقدیم جارو مجرور است ( تقدم مبتدا بر خبر به غلط بیان شده و اصل آن تقدم خبر بر مبتدا است ) بیان می کند فقط اسماء نیکو از آن خداست در مقابل کسانی که به خدا اسماء سوء را نسبت می دهند. حصر ،در اسماء نیک می باشد و نه در خدا . و الا رحمن و علیم هر دو نام های نیک می باشند و خدا در قران "علیم " را برای مخلوق بکار برده است. به عبارت دیگر نامهای نیک منحصرا برای خدا بکار نرفته است. لذا ترجمه آیه این می شود که " فقط نامهای نیک از آن خداست ".

ثانیا تعریض طباطبایی به برخی مترجمین در معنای "الحسنی " هم خطاست زیرا اگرچه "حسنی" بر وزن "فعلی" وزن صفت تفضیلی است ولی این وزن همواره به معنای صفت تفضیلی بکار نمی رود لذا معنای "نیک" برای حسنی نیز می تواند معنای مناسبی باشد ( احسن به معنای حسن ) .مضافا بر اینکه در ادامه آیه بحث الحاد در اسم توسط کافران است . آیا کافران اسماء نیک برای خدا می گذاشتند و حالا خدا می گوید مرا به اسماء نیکوتر بخوانید؟! آنچه کافران خدا را با آن می نامیدند همان الفاظ "الله " و " رحمن " بود که در این الفاظ الحادی نیست . اما توصیفاتی که برای خدا می کردند ملحدانه بود و این توصیفات همان اسماء سوء است . پس بحث بر سر حسن و احسن در معنای تفضیلی آن نیست .

ثالثا در عالم ،هم تکوینیات سوء وجود دارد و هم تکوینیات نیکو ، به عبارت دیگر آنچه که از اعمال زشت توسط کافران و ظلمه تحقق می گیرد سوء است و نمی تواند آیه و اسم تکوینی برای خدا شود . متاسفانه آقای مصطفی طباطبایی در انتهای نقد خویش کمی فلسفی بحث کرده و به گونه ای ناشیانه نقض وارد کرده است و شاهکار خویش را کشفی جدید تلقی نموده که از نظر مفسران مغفول مانده!

بلی حقایقی غیرلفظی در عالم تحقق پیدا می کند که نمی تواند آیه و نشانه برای خدا شود مانند موسیقی های شهوت انگیز که ما را به خدا متذکر نمی کند اما صدای ترنم پرندگان و ریزش آبشارهای طبیعی ما را به خدای لطیف قدیر متنبه می سازد پس و لله الاسماء الحسنی چه اسم نیکوی لفظی و چه حقیقت زیبای تکوینی.

آیا شایسته نیست که به جای خرده گیریهای مغرضانه در مقابل امیران کلام خضوع نماییم چراکه

کلام الملوک ملوک الکلام

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید