بسم الله الرحمن الرحیم

نقد و بررسی آثار و اندیشه های مصطفی حسینی طباطبائی

اختلاف مسلمانان و ادعای وحدت - قسمت چهارم

اختلاف مسلمانان در جزئیات و تفصیل اصول و فروع اسلام است نه در کلیات :

آقای طباطبائی می گوید : " اگر قران بدون غرض مطالعه شود ممکن است در مسائل جزئي اختلافات كمي پيش بيايد ولي در مسائل اساسي و كلي، مسلمانان همه يك روحيه پيدا ميكنند."

در پاسخ ایشان می گوییم که اتفاقا در بین مذاهب ، اختلافات در کلیات نیست. همه خدا ،پیامبر، قبله و کتاب را قبول دارند در تفصیل و جزئیات متفاوت هستند و این سخن حرف آقای طباطبائی را رد میکند.

تنزل مقام پیامبر تا حد یک نامه رسان :

آقای طباطبایی بارها گفته است که ما با پیام خدا کار داریم و پیامبر یک نامه رسان است. ما می گوئیم پیامبر فقط یک نامه رسان نیست، بلکه ایشان شوون ابلاغ ، اجرا ، هدایت و تزکیه و تعلیم مسلمانان و تبیین کتاب خدا را دارا می باشند و إلا آن پیامبری که خاتم الانبیاء است و ایشان از تمام صفات و شوونات آسمانی می اندازند ، و حضرتش را تا حد یک نامه رسان پائین می آورند ، نتیجه اش چیزی به جز آراء سلمان رشدی در کتاب " آیات شیطانی " نیست و با یک چنین پیامبر و نامه رسانی ، همان بهتر که آقای طباطبائی به روزنامه فروشی سر خیابانشان مراجعه کنند ، و در این صورت بهتر می توانند هدایت یافته و به حقائق دسترسی داشته باشند . عجیب آنکه ایشان شأن پیامبر را در حد یک نامه رسان پائین »ی آورد و این مسئله را جزئی می نامد .

یک بام و دو هوا :

آقای طباطبایی در بخش دیگری از سخنان خود چنین گفته است:

"يك نفر پروفسور فرانسوي به نام آقاي روژه گارودي که اخيرا به تهران آمده و كتابهاي متعددي را نوشته كه به فارسي هم ترجمه شده ، جزء جوانان كمونيست در پاريس بوده يعني شاخه بزرگي از كمونيست كه جوانانشان بودند واين فرد رئيس آنها بوده است.

اين آدم منصف خودش شروع كرده به مطالعه كردن و مسلمان شده است.وی در فرانسه بدون اينكه عالمان اسلامي او را راهنمائي كرده باشند ، تحقيقات مفصلي كرده است.يك كتابش را آقاي مهندس رضا مشايخي ترجمه كرده كه بسيار كتاب جالب وخوبي است

(دين اسلام امت واحد) تقريبا چنين مطلبي عنوان آن كتاب است .بسيار كتاب خوبي است ومفصل و همه آن هم مستند به قران است. كتابهاي ديگري هم دارد: (هشدار به زندگان) و كتابهاي مختلف دیگر. چندي پيش روزنامه ها با او مصاحبه اي كرده بودند.

من ديدم يك فرانسوي كه اصلا رنگ ما را هم نديده كه اصلا نشنيده يك عده قراني هم در تهران هستند عقيده اش عينا مثل عقيده ما است ٠

و آن اشخاصي كه با او مصاحبه كرده بودند عقائد او را منعكس كردند وتقيه نكردند، سانسورش هم نكردند ٠

من متوجه شدم آن طرف دنيا يك كسي قران را مطالعه كرده بنده هم اين طرف دنيا قران را مطالعه كردم. هردو به يك نتيجه رسيديم يعني دو نفر قراني كه اصل رادر اسلام، قران بدانند "٠

پاسخ :

البته در جواب ایشان باید گفت که قران میفرماید :

إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلى‏ أَوْلِيائِهِمْ (الأنعام/ 121 ) شياطين به دوستان خود مطالبى مخفيانه القا مى‏كنند.

آیا اگر ده ها نظریه مثل هم باشد و غلط ،به دلیل کثرت آنها صحتشان تایید می شود؟ آیا بدون بررسی برداشت ها از قران می توان گفت نظر چه کسی درست است ؟آن هم از سوی کسی که ادعا دارد ما قرآنی هستیم ؟ آقای طباطبائی مدعی است نه راه شیعیان درست است و نه راه سنیان . مگر شیعیان و سنیان در ایران و آسیا و آفریقا و اروپا گفته اند : ما ضد قران هستیم ؟ چگونه آقای طباطبائی همصدا شدن یک فرانسوی با خودش را دلیل صحت سخنانش می یابد ، اما به یکباره شرف الدین عاملی ، علامه مجلسی ، شیخ صدوق ، شیخ کلینی ، سید بن طاووس ، شیخ حر عاملی و دیگر بزرگان ایرانی و غیر ایرانی را در همداستانی شان در عقیده تشیع در پهنه جغرافیا و تاریخ مشاهده نمی کند ؟ این رویه آقای طباطبائی همان یک بام و دو هواست .

آقای طباطبایی در ادامه می گوید:" ببينيد من كاري به اقوال و روايات ومذهب ها و ٠٠٠ ندارم ميخواهم ببينم قانون اساسي اسلام چیست ؟"

ما در مقابل این مطلبی که آقای طباطبایی عنوان کرده مبنی بر اینکه " من به روایات و مذاهب کاری ندارم و می خواهم ببینم که قانون اساسی اسلام چیست " سؤال می‌کنیم آیا مگر شیعه و سنی که روایات را بکلی منکر نیستند ، قران را قانون اساسی اسلام نمی دانند ؟ و آیا خود آقای طباطبائی منکر روایات هستند ؟ پس چرا در جای دیگر آنرا به صحیح و غیر صحیح طبقه بندی کرده و از آنها به نفع اعتقاد خود استفاده می کنید ؟ ما از ایشان می پرسیم: آیا قرآن بدون حدیث ما را کفایت می‌کند ؟آیا نظر ایشان همان است که عمر بن خطاب گفت: "حسبنا کتاب الله " . تناقض گوئی های آقای طباطبائی محدود به یک یا چند مورد نیست . ایشان در مواضع دیگر بیان داشته اند که ما برمی‌گردیم به سوی سلف صالح که قطعاً از آن‌ها هم مطالب به‌ صورت حدیث به دست ما رسیده یا در تاریخ بیان شده است. پس ایشان نمی‌تواند احادیث را به راحتی کنار بگذارد . به هر حال ایشان صحابه و تابعین را ندیده است ، بلکه از احادیث از راه تواتر علمی یا عملی برایش اثبات شده است.

نماز و زکات و قانون اساسی اسلام !

آقای طباطبائی چگونه تکلیف نماز و زکات مسلمانان را از کتاب قانون اسای اسلام روشن می کنند ؟

در اینجا ما میگوئیم نماز یکی از عبادات است که رسول خدا طی 23 سال هر روز حداقل 3 تا 5 وعده نماز خواندند. از آقای طباطبایی در باره خود نماز سوال میکنیم. بعد از هجرت ، 13 سال رسول خدا در مدینه سه یا پنج وعده نماز خواندند یعنی حدود هجده هزار بار رسول خدا با مردم نماز جماعت خواندند. در همین عبادت کثیر حتی میان اهل سنت یا دوستان آقای طباطبائی با هم نیز اختلاف نظر وجود دارد.از جمله در:

1 - اذان 2 - اقامه 3 - بسم الله را مخفی بگویند یا اظهار کنند 4 - تکتف 5 - تشهد و سلام

خود آقای طباطبائی می‌گوید : پیامبر ص در نماز های مستحبی دست بسته نماز میخواندند تا کسی به وی اقتداء نکند یعنی فقط در نماز های مستحبی باید تکتف کرد.

آقای طباطبائی چگونه دوستان سنی شما در نماز هائی که به شما اقتداء می کنند دست بسته نماز میخوانند ؟ چرا نتوانستید بین اینها وحدت به وجود بیاورید؟ و نماز های واجبی که اهل سنت در مسجد الحرام با اقتدار دست بسته میخوانند به نظر شما چه حکمی دارد ؟ آیا باطل است یا نه ؟

اگر ایشان حدیث را قبول نداشته باشد ، درباره زکات چه کار میکند؟ ایشان از جهل دوستانشان استفاده میکند و الا مگر میتوان انسان مسلمان را تخطئه کرد؟

تناقضات دیگر در سخنان طباطبائی :

آقای طباطبایی می خواهد به مسلمانان بگوید که اين راه هائي را كه براي رفع اختلافات طي ١٤٠٠ سال رفته ايد موضوع را حل نميكند. نه شيعه را سني كرده و نه شيعه را سني كرده است ٠سپس با استناد به آیه89 سوره نحل: وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمينَ ٠٠ اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه توضيح هر چيزي در آن است .خواهان قرار گرفتن قرآن به عنوان فصل الخطاب شده که همه چیز در آن می باشد.

اولا : آقای طباطبائی در ابتدای این بخش از صحبت هایش اشتباه کرده است ، چون هم شیعه سنی شده و هم سنی شیعه شده است .

ثانیا : آقای طباطبائی ابتدای سخنانش می‌گوید : " اگر چیزی در قران نبود..." و سپس میگوید : " همه چیز در قران هست " و این تناقض است .ِ

ثالثا : ایشان در یک جا " تبیان" و " لتبین " را در آیات قران به معنای " قرائت و تلاوت" می گیرد و شان پیامبر را در حد یک نامه رسان پائین می آورد ، ولی در این موضع همان واژه را به معنای " توضیح " . این نیز از تناقض گوئی های بدون حساب کتاب آقای طباطبائی است .

رابعا : قران در کنار پیامبر واجد همه چیز است.

خامسا : اگر واقعا قانون اساسی اسلام قران بدون حدیث باشد ، سوالاتی به ذهن متبادر می شود،از جمله:

الف : نماز و زکات : در این کتاب قانون اساسی ، حدود زکات در کدام آیات آورده شده است؟ در صورتی که زکات بزرگ ترین عبادت بعد از نماز میباشد وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاة.

زکات چیست و هر چند وقت یک‌ بار تعلق میگیرد و مقدارش چقدر است ؟ آیا تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ شامل نماز و زکات نمی‌شود ؟ می دانیم که قرآن درباره آن‌ها توضیح نداده و نگفته که چگونه باید نماز خواند و به چه صورت باید زکات داد ؟ پس برداشت کلی ایشان باطل می باشد.

ب : اطاعت از رسول : اگر قرآن به تنهایی کفایت کند مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه‏ چه معنا دارد و کجا قرار دارد؟ ما نماز پیامبر را از کجای قرآن درآوردیم ؟ پس معلوم می‌شود غیر از قرآن بیان دیگری در کنارش وجود دارد به نام رسول و برای ما قران بدون رسول توصیه نشده است . بحث‌ بر سر آن است که آیا ما غیر از قران مطالب دیگری از رسول داریم یا نه ؟ به استناد قرآن باید به غیر قرآن ( که رسول خدا باشد ) مراجعه کرد و آقای طباطبایی با شیطنت می‌خواهد این مطالب را کتمان کند .

ج : بیان رسول : " وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ " چه میخواهد بگوید ؟ آیا نمی‌خواهد بگوید لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِر(احزاب/21) آیا این آیه می‌خواهد بگوید هر آنچه که قرآن بگوید کافیست ؟ نه. پس باید بر اساس خود قرآن از رسول خدا تبعیت مطلق کرد. البته برای استناد به احادیث شرایطی وجود دارد مثل در نظر گرفتن علم درایه و رجال و . . .. همه اینها شرط صحت و یا عدم صحت حدیث است. این‌ علوم را برای تشخیص صحت یا عدم صحت حدیث به کار می‌برند نه برای قران . ولی اصل استناد به حدیث که آیا باید بدان مراجعه کرد یا خیر، این را آقای طباطبایی باید پاسخ‍گو باشد.

آیه میفرماید : لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ آیا " اسوه حسنه " قران است یا غیر قران؟ قطعا غیر قران است. پس قران به من میگوید غیر قران را از رسول بپذیر. پس قران ما را به غیر از خودش ارجاع داده است.

د: ولی و اولی الامر در قران : قران ما را ارجاع به دو رکن اساسی داده است:

"إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا"(مائده/55)

" يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ "(نساء/59) خداوند اطاعت از رسول و اولی الامر را مطلق معرفی کرده است . اگر همه چیز در قرآن آمده بود اطاعت مطلق از رسول و اولی‌الامر چه معنا دارد ؟ اطیعوا الرسول و اولی الامر مقوله ای جداست و باید توجه کرد همیشه مردم بیشتر از باطل تبعیت میکنند و همیشه پیروان شیطان از پیروان خدا بیشتر اند و کثرت دلیل صحت نیست.

ه : تبیان ویژه برای قران : در آیه آیه89 سوره نحل: وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمينَ " تبیان لکل شیء" یک نوع تبیان ویژه برای هر چیزی است . یعنی ما یک تبیان ویژه ایی گذاشتیم .همین تبیان ویژه را در جای دیگر گفته که ای پیامبر تو را فرستادیم "لتبین " تا تبیین کنی .در حقیقت منظور از ان تبیان ویژه آن است که پیامبر برای مردم قران را تبیین کند.

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید