بسم الله الرحمن الرحیم

خطاهای تفسیری مصطفي حسيني طباطبائي 

قسمت دهم

سردرگمي در ترجمه و تفسير قرآن

با در نظر گرفتن نظرات آقاي طباطبائي در فهم و تفسير قرآن ، در مراجعه به ترجمه  و تفسير وي در كتاب  "بيان معاني در كلام رباني " مشاهده مي كنيم كه نامبرده بر خلاف ادعاهاي نظري خويش در آسان و روشن بودن آيات قرآن در بسياري از موارد خود در فهم اوليه آيات قرآن ، وامانده و  واژه هائي از قبيل " احتمالاً" ، " ظاهراً" ، "ممكن است " ، " يا آنكه " و غيره  ، را در ترجمه و تفسیر خویش بکار می برد .گویا اصلا به  نظريه سست بنيان " بي نيازي از رجوع به غير در فهم قرآن"  معتقد نیست و فراموش می کند که با تبلیغ نظریه مذکور عده ای را از مراجعه به معلمين و مبينين آسماني قرآن ، يعني اهل بيت طهارت عليهم السلام باز داشته است .

اكنون به مواردی از ترجمه و تفسير آقاي مصطفی طباطبائي كه حكايت از سردر گمي و واماندگي ايشان در فهم آيات قرآن دارد ، مي پردازيم :

 تبيين آيات قرآن بر اساس احتمالات :

9 – ذيل آيه 41 سوره رعد ( أولم يروا أنا نأتي الأرض ننقصها من أطرافهاُ ...) مي گويد :

(( آيا نديدند كه ما از ( اطراف ) اين سرزمين مي كاهيم . عده اي گفته اند مقصود شكست مشركان و اضافه شدن تدريجي به سرزمين اسلامي بوده است . اما با توجه به اينكه سوره مكي است ... اين نظريه نمي تواند صحيح باشد. برخي مضمون آيه را با حوادث طبيعي زمان تطبيق داده ، معتقدند خداوند كافران را به پيش آمد هاي بد طبيعي كه برايشان پيش مي آمد ،  توجه مي دهد كه ... شايد اين تعبير تا حدودي درست باشد .

بيان معاني در كلام رباني ، ج4 ،ص 362 ))

قول گروه اول صحيح نبود ، قول گروه دوم شايد تا حدودي درست باشد ، پس معني صحيح آيه چه مي شود ؟!

 مگر آقاي طباطبائي مدعي نبود كه در فهم آيات قرآن به بيان خارج از قرآن محتاج نيستيم ؟ پس چگونه شده كه وي براي فهم آيات ، صرفا به نقل و بيان برداشت هاي ديگران پرداخته و از ميان نظرات ديگران يكي را به عنوان بيان محتمل بر مي گزيند . مگر قرار نبود از خود قرآن فهم و تبيين قرآن آشكار گردد؟

ملاحظه مي كنيد كه آقاي طباطبائي در تنگناي عبارات  "عده اي گفته اند " و " برخي " و "شايد اين تعبير تا حدودي درست باشد " گرفتار آمده و به فهم درست آيه نرسيده است .

10 – ذيل آيه 71 سوره هود ( وامراته قائمه فضحكت فبشرناها بإسحق و ...) مي نويسد :

(( در مورد علت خنده سارا ، همسر إبراهيم ، مفسران اقوال گوناگون آورده اند . بعضي گفته اند ... برخي آورده اند ...تورات خنده سارا را به ... نسبت مي دهد ... از نظر ما ، احتمالا خنده سارا از سر تعجب كه چطور فرشتگان به مانند بشر وارد شده اند و يا شايد از سر ناباوري ( كه چگونه سه نفر انسان مي گويند ما فرشته هستيم ) بوده است .

بيان معاني در كلام رباني ، ج 4 ، ص 157 ))

آفرين به اين مفسر كه بنا بر ديدگاه خويش مي گويد : " قرآن آسان و روشن و همه كس فهم و تبيين شده توسط خودش است ، اما در بيان علت  فهم خنده سارا ، اين گونه دچار تشويش و اضطراب شده و در گرداب عبارات " بعضي گفته اند " و " برخي آورده اند " و " تورات ... نسبت مي دهد " و " از نظر ما احتمالا " و " يا شايد ..." دست و پا مي زند .

بايد از آقاي طباطبائي  پرسيد اين كه شما مي گوئيد " از نظر ما " ، اين نظر را از كدام آيه أخذ كرده ايد ؟مگر شما إدعا نداشتيد كه " قرآن به خود قرآن تفسير و تبيين مي شود"  و "معني قرآن ز قرآن بپرس و بس "

آيا اين نحوه بيان شما " معني قرآن را ز خود قرآن " پرسيدن است ؟

آيا " برخي " و " بعضي " و " تورات " و " از نظر ما " خو د قرآن مي باشند ؟ و آيا " شايد " و " إحتمالا " مدعاي شما را مبني بر  همه كس فهمي و آسان و روشن بودن " قرآن مي رساند ؟

و آيا اين نحوه بيان شما نوعي تفسير قرآن به " رأي هاي " مختلف نيست ؟

11 – در ترجمه و تفسير آيه 146 سوره بقره ( الذين آتيناهم الكتاب يعرفونه كما يعرفون أبناء هم ) مي گويد :

(( براي اهل كتاب (‌اين پيامبر يا قبله ) بمانند فرزندانشان آشناست .

ترجمه تحت اللفظي آيه مي گويد : آنها كه كتابشان داده ايم آن ( يا او ) را مي شناسند ،‌چنانكه فرزندان خويش را مي شناسند ... عده اي تصور كرده اند كه منظور از آن ( يا او ) پيغمبر است كه اهل كتاب ، بنا بر شواهد تورات و انجيل ، هر آينه فارغ از تعصبات قومي مي انديشيدند ، بايد او را مانند فرزندانشان مي شناختند . تشبيه به فرزندان نيز شايد اين نظريه را تقويت كند كه منظور از آن ( يا او ) بايد يك شخص باشد ، اما طبري عقيده دارد كه ضمير آن يا ( او ) در عبارت به خانه كعبه اشاره مي نمايد كه ابراهيم ، قبل از موسي و عيسي آن را ترميم و در آن نماز مي گزارد و براي اهل كتاب كاملا آشنا بوده است . اين برداشت ، ارتباط بين آيات را بهتر حفظ مي كند . تشبيه شي به شخص نيز چندان غير معمول نيست ، چنانكه در فارسي هم مثلا ممكن است گفت والله تو به من بدهكاري و خودت هم اين را مي داني ، چنانكه فرزندت را مي شناسي ، البته قول سومي را هم مي توان در نظر گرفت كه فيمابين دو قول است ، اينكه منظور ، معرفت كامل نسبت به پيامبر و نتيجتا صدق گفتار او راجع به قبله بوده است .

بيان معاني در كلام رباني ، ج 1 ، ص 233 ))

نحوه به كارگيري ارجاع  ضمير (ه) به رسول خدا – صلي الله عليه و آله – را منسوب به" تصور عده اي " مي كند ، اما در ترجمه ضمیر(ه) به قبله ، آن را به عنوان " عقيده طبري " طرح مي كند . آقاي طباطبائي براي اولويت و برتري دادن نظر "طبري" مدعي مي شود كه برداشت طبري ، ارتباط بين آيات را بهتر حفظ مي كند  . حال آنكه طبري تفسير خويش را در اين زمينه بر اساس روايات منقول از قتاده ، ربيع ، ابن عباس ، سدي ، ابن زيد و ابن جريح مطرح كرده است ، بدون آنكه از خود قرآن يا از شخص رسول خدا _ صلي الله عليه و آله _ دليل و مدركي ارائه كرده باشد . ( جامع البيان طبري 2 / 17) . در اين جا نيز تئوري آقاي طباطبائي كه قرآن را با قرآن  قابل فهم مي داند ، توسط طبري و مراجعه وي به روايات براي فهم قرآن ، ناديده گرفته شده است .

آقاي طباطبائي معتقد است كه قرآن بدون حديث هم قابل فهم است ، و يا بر اساس نقل برخي از افراد از احمد بن حنبل ، مدعي مي شود كه روايات تفسيري قابل اعتناء نيستند . اما بر خلاف نظر خويش در اين جا دربست مقلد طبري و راويان وي شده ، و بدون استناد فهم آيه از خود قرآن ، نظريه طبري را اولويت داده و در نهايت با يك مثال من در آوردي ، قول سومي را مطرح مي كند كه ضمير (ه) ،‌ هم به رسول خدا – صلي الله عليه و آله  – و هم به قبله باز مي گردد.

اگر آقاي طباطبائي از تقليد كور كورانه خويش از تفسير طبري دست بر مي داشت ، و بي دليل و بدون حجت در پي موجه ساختن هر آن چه در تفسير طبري آمده ، بر نمي آمد ، بر اساس همان منهج تفسيري خويش متوجه مي شدكه هرگز ضمير (ه) نمي تواند به قبله بازگردد ، چون لزوما ضمير مونث (هاء) مي بايست بيانگر قبله باشد ، چنانكه در دو آيه قبل خداوند ، خطاب به پيامبرش فرمود ه : ( فلنولينك قبله ترضاها – بقره / 144 ) .

آقاي طباطبائي چگونه روايات منقول در تفسير طبري را به قرآن عرضه نموده است ؟ سند روايات مورد نظر در تفسير طبري را كجا مورد بررسي قرار داده است ؟

گفتني است ، تفسيري كه بيان مي كند منظور از ضمير (ه) در عبارت " يعرفونه " پيامبر اسلام – صلي الله عليه و آله _ است ، و آقاي طباطبائي آن را برنگزيده و با لفظ تحقير آميز " عده اي تصور مي كنند " از آن ياد مي كند ، منقول از ائمه اطهار – عليهم السلام _ است ، همانان كه خليفه و جانشين بر حق رسول خدا – صلي الله عليه و آله – در تبيين قرآن بوده و بيان آنان بر خلاف اظهار نظر طبري و راويان وي دقيقا تفسير قرآن به قرآن است ، همان نحوه تفسيري كه آقاي طباطبائي مدعي آن است ، اما در عمل از تعلم و اعلام آن تبیین از سوی معصومين عليهم السلام، روي گردان است .

دقت كنيد كه آقاي طباطبائي ، حتي حاضر نيست نام معصومين عليهم السلام را در نقل قول از آنان مطرح كند و ايشان را با عبارت " عده اي تصور مي كنند " ياد مي كند .

از آن بزرگواران نقل شده كه بنا بر آيه 29 سوره فتح ( محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الكفار ...ذلك مثلهم في التوراه و مثلهم في الانجيل ) ،‌ دقيقا در تورات و انجيل از پيامبر اكرم – صلي الله عليه و آله – ياد شده و يهود و نصاري بنا بر آيه 146 سوره بقره به حضرتش همچون فرزندانشان آگاهي داشتند ، اما زماني كه رسول اسلام – صلي الله عليه و آله  – مبعوث شدند ،‌بنا بر آيه 89 سوره بقره ( فلما جائهم ما عرفوا كفروا به ) ، منكر ايشان شدند .

حال براي آنكه سر درگمي آقاي طباطبائي را در فهم و بيان اينگونه آيات ، واضح تر مشاهده كنيد ، ترجمه و تفسير وي را در مورد آيه 20 سوره انعام ( الذين آتيناهم الكتاب يعرفونه كما يعرفون أبنائهم ...) كه عبارت اول آن آيه دقيقا همانند آيه 146 سوره بقره است ، در ذيل مي آوريم :

(( آنانكه كتاب آسماني شان داديم ، او را – چون فرزندانشان – مي شناسند...

در مورد اين آيه دو قول تفسيري هست : عده اي گفته اند ، منظور از "او" توحيد خداست ، كه نه تنها دلايل عقلي و نقلي قرآن بر آن حاكي است ،‌بلكه ...

عده ديگري عقيده دارند كه مقصود از " او " پيامبر اسلام است كه اهل كتاب – بنا به قرآئني كه در كتبشان آمده - بايد در انتظار او مي بوده و برايشان چهره آشنائي باشد.

بيان معاني در كلام رباني ، ج 3 ، ص 24 ))

نتيجه آنكه ضمير (ه) در " يعرفونه " به جهت پيروي آقاي طباطبائي از نظر مفسران ديگر ،‌ از طبري گرفته تا ديگران ، سه معنا پيدا كرد : خدا ، قبله و رسول خدا – صلي الله عليه و آله  و در نهايت بنا بر منهج نظري آقاي طباطبائي ، هيچ دليل قرآني كه دلالت كند كه ضمير (ه) واقعا به چه كس يا چه چيز دلالت دارد ، از سوي وي اقامه نشد و كليه مفسرین مورد نظر آقاي طباطبائي تا این زمان نتوانسته اند لطافت مطلب را در مورد مرجع واقعي ضمير (ه) تشخيص دهند ، بطوريكه براي مفسري همچون آقاي طباطبائي نيز مسأله روشن و قطعي نيست .

پس كجا رفت ادعاي ایشان مبنی بر اینکه  فهم  و استخراج كلمات آيات قران به علماي اسلام واگذار شده است؟

12 – در ذيل آيه 59 سوره انعام ، ( ولا رطب و لا يا بس إلا في كتاب مبين ) مي نويسد :

(( طبري گويد : منظور از " كتاب مبين " در اينجا " لوح محفوظ الهي " است كه مي توان آن را تعبيري از علم إلهي دانست ،‌اما عده اي مي گويند " لوح محفوظ " عالمي است كه " مفاهيم " اين عالم در آن ثبت شده ( و عالم ملكوت و مجردات است )

بيان معاني در كلام رباني ، ج 3 ، ص 58 ))

فراموش نكنيم كه آقاي طباطبائي ،‌ در ذيل آيه 61 سوره يونس ، در ج 4 ص 58 كتاب تفسير خويش ( به مقاله پيشين در اين زمينه مراجعه كنيد ) معاني " علم الهي " و " نقشه و طرح جهان " را به عنوان دو احتمال ،  با كلمات " شايد " و " يا " كه نشان دهنده تزلزل ايشان در فهم آیه مي باشد ،  براي كتاب مبين ، ذكر كرده بود .

در اين جا نيز با آنكه آقاي طباطبائي ، در اين بيان از روش نظري خويش عدول كرده و به خارج از قرآن ارجاع داده است ، اما با اين وجود نتوانسته  بياني روشن و غير مبهم  از " كتاب مبين " ارائه دهد .

آيا بهتر نيست كه آقاي طباطبائي دست از اظهار نظرهاي  شخصي و مبتني بر احتمالات خود برداشته و معناي " كتاب مبين " را از  " معلم آسماني قرآن " بپرسد ؟

إدامه دارد ... إن شاء الله

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید