بسم الله الرحمن الرحیم

خطاهای تفسیری مصطفي حسيني طباطبائي 

قسمت هفتم

جايگاه تبيين رسول خدا ( ص ) از قرآن در ديدگاه مصطفي طباطبائي

خلاصه ديدگاه آقای مصطفي حسینی طباطبائي در موضوع فهم قرآن این است که به غير از آيات مجمل مربوط به احكام ، بقيه آيات توسط خود قرآن تبيين شده و روشن مي باشد . قرآن به بيان و تفسیری بيرون از خود نياز ندارد ، زيرا تحصيل حاصل است  و همه قرآن را مي توان بدون رجوع به حديث فهميد . توضيح و تبيين پيامبر صلي الله عليه و آله  و ائمه معصومين عليهم السلام در باره بعضي از آيات نيز حكم ارشادي دارد و عقل سليم مي تواند با تدبر در قرآن ، معناي مزبور را از خود قرآن دريابد و كسي كه ادعاي نياز قرآن به توضيح بيرون از خود را دارد ، ناچار به كسر بيان در كلام الهي قائل شده است . رسول اكرم (ص) نيز وظيفه بيان نكته هاي قرآني براي امت نداشت ، بلكه مردم را به تدبر در قرآن براي فهم  نكته ها سفارش كرده است .

وی در مکتوبات خویش چنين مي نويسد :

 

1 - " با وجود چنين آياتي كه قرآن را تبيين شده معرفي مي نمايند ، رسول اكرم (ص) اگر مي خواستند قرآن را تبيين فرمايند  ، در آن صورت تحصيل حاصل لازم مي آمد و همين است حكمت آنكه از رسول خدا (ص) تفسيري از كل قرآن به جاي نمانده و سنت پيامبر (ص ) شرح مجملات قرآني ( مانند اقيموالصلوه و اتواالزكوه و جز اينها ) را در بر دارد ، نه آنكه فهم آيات غامض و دور از درك قرآن را آسان سازد . مگر خود قرآن كريم چهار بار در سوره شريفه قمر نفرموده است " و لقد يسرنا القرآن للذكر ، فهل من مدكر   قمر / 17، 22 ، 32 ، 40  همانا قرآن را براي پند آموزي آسان ساختيم . پس آيا پند گيرنده اي هست ؟   "

( قرآن بدون حديث هم قابل فهم است .   ص 16 )

2 -" شرح مجملات قرآن  همچون اقيمواالصلوه  و اتواالزكوه چنانكه گفتيم بر عهده سنت نبوي است و كسي نمي تواند احكام فرعي نماز را ازجمله اقيمواالصلوه را استخراج كند ، هرچند معناي اين دو واژه معلوم است و بيرون از فهم بشر نيست . ولي بقيه آيات قرآن اجمال ندارند و اگر رسول اكرم (ص ) سخني هم در باره معناي آنها فرموده باشد از باب ارشاد عقل  به سوي معنا و مفهومي است كه آدمي با تدبر مي تواند آن را از قرآن دريابد كه اگر چنين نبود ، خداوند بزرگ به انديشيدن در قرآن فرمان نمي داد "

( قرآن بدون حديث هم قابل فهم است  ص/ 17 )

3 – "همه قرآن را مي توان بدون رجوع به حديث فهميد و چنانكه پيامبر خدا (ص ) يا ائمه اهل بيت (ع ) معناي آيات را هم توضيح داده باشند ، توضيح ايشان حكم ارشادي دارد و عقل سليم مي تواند با تدبر در قرآن ، معناي مزبور را از قرآن دريابد "

( قرآن بدون حديث هم قابل فهم است  ص/ 18 )

4 – "پس اگر رسول خدا (ص ) براي برخي از ياران كه دقت در سياق آيه (انعام /82) نكرده بودند ، واژه ظلم را به معناي شرك ، تفسير فرموده اند ، چنان نبوده كه اين مفهوم از خود آيه بدست نيايد و كسي نفهمد . در حقيقت تفسير پيامبر (ص ) در اين باره صورت ارشادي داشته چنانكه پيش از اين توضيح داديم ."

( قرآن بدون حديث هم قابل فهم است . ص /19 )

5- "در واقع كسي كه ادعا  مي كند بيان قرآني به توضيحي بيرون از قرآن نياز دارد ( تا بدرستي مفهوم شود ) ناچار به كسر بيان در كلام الهي قائل شده است . سبحانه و تعالي عما يقولون علوا كبيرا.

البته مجملات قرآني كه به وسيله سنت توضيح داده مي شوند ، از آنرو مستثني شده اند كه قرآن در مقام تفصيل و بيان آنها نيست ، بلكه غالبا در مقام امر به اجراي آنهاست . مانند اقيمواالصلوه و اتواالزكوه  بقره /43 و امثال اينها ."

( رسول خدا و تبيين آيات ص /7  )

6 – "رسول اكرم با آگاهي از نكته هاي قرآني وظيفه نداشته تا همه آن ها را براي امت خود بيان فرمايد و آنان را به تدبر در قرآن براي فهم نكته ها سفارش كرده است ."

( رسول خدا و تبيين آيات  ص /23 )

 

نقد و بررسي :

 1 -  تناقض در كلام :

آقاي مصطفي طباطبائي اگرچه مدعی هستند قرآن روشن است و نیاز به تفسیر پیامبرص ندارد اما خود در جاي ديگر نوشته اند :

" پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به عنوان اول مفسر قرآن ، تفسير قرآن به قرآن مي كرده اند و منظور آيات را با استفاده از خود قرآن توضيح مي داده اند . "

( بيان معاني در كلام رباني ج 1 ص 237 )

اين بيان با ديگر بخش هاي ديدگاه وي در تعارض است . زيرا ايشان از يك طرف مي گويد : قرآن كريم روشن ، آسان ، و قابل فهم براي عموم بوده و نيازي به توضيح بيرون از خود ندارد  و تبيين رسول خدا  (ص ) در مورد آيات قرآن به مثابه تحصيل حاصل و حد اكثر ارشادي است . ايشان بسيار صريح و بوضوح بيان كرده اند كه ادعاي ضرورت تبيين قرآن ، منجر به كسر بيان قرآن مي شود . خوانندگان توجه دارند كه ما در مقاله پيشين روشن ساختيم كه آقاي طباطبائي چگونه خودش و ديگران را به جاي رسول خدا  صلي الله عليه و آله  و ائمه اطهار عليهم السلام  در مقام تفسير و تبيين قرآن قرار مي دهد و بر خلاف مدعايش  كه قرآن نياز به تبيين ندارد ،‌ در توضيح آيات غير احكامي و اعتقادي ، صدها صفحه توضيح و تفسير ارائه مي دهد .

از سوي ديگر ، آقاي طباطبائي مدعي اند كه پيامبر صلي الله عليه و آله به عنوان اول مفسر قرآن ،  تفسير قرآن به قرآن را تعليم مي داده اند  . حال سوال اين است كه رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله  ، بخش روشن و آسان از آيات را تعليم تفسير قرآن به قرآن داده  اند يا بخش مجمل احكام را كه وظيفه و تكليف خودشان بوده است ؟ ( فراموش نكنيم كه آقاي طباطبائي در كتاب راهي به سوي وحدت اسلامي ص 145 به صراحت بيان مي دارند كه بايد شرح مجملات قرآن را به سنت احاله دهيم، مانند شرايط بعضي از احكام كه در قرآن مجيد نيامده است) .

با اين اوصاف ديگر براي مسلمانان در تفسير قرآن به قرآن جايگاهي باقي نمي ماند .

از این مهمتر ! مسلمین اولیه که قرآن در عصر آنان نازل شده ، چگونه قادر بودند که تفسیر قرآن به قرآن کنند در حالیکه هنوز همه قرآن نازل نشده است ؟ !

2- تفسير قرآن به قرآن بر اساس تعليم الهي است

به استناد آيات قرآن روش تفسیری قرآن به قرآن بر اساس علم و تعليم الهي می باشد ، نه رأي و اجتهاد شخصي .

ماينطق عن الهوي       نجم /3
و لو تقول علينا بعض الاقاويل لاخذنا منه باليمين ثم لقطعنا منه الوتين         الحاقه /44.45.46    
إن اتبع إلا ما يوحي إلي        احقاف /9
أنزل الله عليك الكتاب و الحكمه و علمك ما لم تكن تعلم                 نساء /113

بنابر آيات فوق رسول خدا  صلي الله عليه و آله شخصيتي هستند كه تابع محض وحي و تحت تأثير و تعليم إلهي هستند و از خود رأي و اجتهادي در دين ندارند . اگر آقاي طباطبائي ادعا دارد تفسير قرآن به قرآن که توسط رسول خدا (ص) انجام شده ، براي تعليم این روش به مسلمانان بوده تا آنان نيز اين گونه قرآن را تفسير كنند ، بايد به اين سوال پاسخ گويد كه مسلمانان با كدام دانش می توانند تشخيص دهند كه معاني آيات مفسره با معاني آيات مجمل وحدت موضوعی دارند  ؟ و اگر چنین روشی به سادگی قابل عمل در فهم قرآن است پس چرا آقاي طباطبائي به صراحت اقرار دارد كه " عدم اطلاع و رعايت نكردن وحدت موضوع در تفسير قرآن به قرآن ، برخي از مفسران را سخت به خطا افكنده است . ( دقايق معاني در كلام رباني  ص /14 ) " . آنجا که مفسرین به خطا دچار می شوند از سایرین چه انتظاری است ؟ ! و این واقعیت انکارناپذیر ، چگونه با ادعای ساده بودن قرآن قابل جمع است ؟ !

3 – تحصیل حاصل بلكه تطویل بلاطائل

آقاي طباطبائي مي نويسند :

" رسول اكرم (ص) اگر مي خواستند قرآن را تبيين فرمايند  ، در آن صورت تحصيل حاصل لازم مي آمد ..."   

 ( قرآن بدون حديث هم قابل فهم است .   ص 16 )

يكي از آياتي که برای اثبات اصالت حدیث و حجیت آن می‌توان مورد استناد قرار داد ، آیه 44 سوره نحل (وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ) مي باشد . آقاي طباطبائي كلمه " لتبين " را به معناي تلاوت و قرائت  "ما نزل إليهم براي كل قرآن"   معنا مي كند . درحاليكه بر اساس این آیه، پیامبر نه تنها وظیفه ابلاغ وحی و تبلیغ آیات قرآن را بر عهده دارند و باید آن را به بهترین شکل ممکن به انجام رسانند، بلکه وظیفه‌ای فراتر از این ، یعنی وظیفه تفسیر و تبیین آیات را نیز بر عهده‌ دارند . اگر منظور از تبیین، بیان قرآن و ابلاغ آن باشد، نه تنها با سیاق آیه و لحن بیان آن سازگار نیست، بلکه تحصیل حاصل و بالاتر تطویل بلاطائل است؛ زیرا خداوند این امر را در آغاز آیه و با تعبیر «و انزلنا الیک الذکر» بیان فرموده و  در آیه نهم سوره حجر و آیات دیگر ‌مراد از ذکر را نیز قرآن بيان شده است لذا هرگز نمی‌توان «لتبین» را به معنای قرائت قرآن دانست، بلکه بی‌تردید مراد ، ایضاح و شرح آیات می باشد .

آيا مي توان به گواهی تاریخ و شهادت عقل و منطق بی‌اعتنا بود و با بی پروایی بیان داشت که شأن توضيح و تفسير و تبيين پيامبرص در طول بیست و سه سال دوران پر فراز و نشیب نبوت ، فقط جنبه ارشادي داشته است ؟ آیا خطبه‌های حضرت در نماز‌های جمعه یا سخنرانی‌های ایشان پیش از فرا رسیدن ماه مبارک رمضان و مواعظ اخلاقی و پند و اندرزهایی که به مناسبت‌های مختلف و گاه به درخواست اصحاب یا دیگر مخاطبان بیان می‌داشتند و در کتاب‌های مختلف و متعدد تاریخی و حدیثی شیعه و سنی به یادگار مانده، و همه آنها سرشار از تفسیر و تبیین آیات می باشد انکار پذیر است؟

آیا می‌توان پذیرفت که پیامبر فقط مبلغ و قاری قرآن است ، ولی آقاي طباطبائي مفسر آن ؟

ادامه دارد ...

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید