بسم الله الرحمن الرحیم

خطاهای تفسیری مصطفي حسيني طباطبائي 

قسمت ششم

فهم قرآن و شيوه تفسيري مصطفي طباطبائي از ادعا تا عمل

مقدمه

ادعای بنیادین آقاي مصطفي حسینی طباطبائي ، خودبسندگی قرآن در بیان معارف دینی می باشد. البته ايشان در خصوص احکام شرعی به ناچار می پذیرد که بسیاری از احكام در قرآن به اجمال بیان شده و می بایست در آن امور به سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مراجعه کرد. لذا از دیگر عقاید ایشان ، عرضه سنت منقول از رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) به قرآن است که در صورت انطباق با قرآن ( و نه صرفا عدم مخالفت آن با قرآن ) ، می بایست به آن عمل نمود. اما در این ادعا ، آقاي طباطبائي به دور باطل دچار شده و با تغافل ( از ارجاع مجملات قرآن به سنت و تائید سنت با قرآن ) و بدون حل این تناقص، به تبیین نظرات خود مي پردازد .

اولین سوالی که مطرح می شود ،  این است که دیدگاه و روش نظری آقاي طباطبائي سلفي در فهم قرآن چگونه است ؟ آیا روش و شیوه عملی او منطبق و هم راستا با ادعا و اعتقاد اولیه خودش هست یا خیر ؟ به علاوه ، پی گیری این نکته نیز ضروری است که آیا شیوه ایشان در فهم و تبیین قرآن ، موید قرآنی دارد یا خیر ؟

دیدگاه نظری مصطفي طباطبائي در باب قرآن

 همان طور که در مقدمه توضیح دادیم ، یکی از مبلغان بارز و شاخص سلفیگری و وهابيت در ايران ، آقاي مصطفی حسینی طباطبایی است که نظریات وی در باب قرآن و فهم و تفسیر آن به عنوان محور و مرجع مورد استناد و بهره برداری مخالفین شیعه قرار مي گیرد .

اگر چه آقاي مصطفی طباطبایی ، آراء و نظریات خویش در باب فهم قرآن را در كتاب تفسير " بیان معانی در کلام ربانی " و يا ضمن مقالات و مکتوبات مستقل و همچنين در خلال ساير مباحث خويش ، عرضه کرده ، اما تمام آن گفته ها به طور مبسوط در مکتوبی تحت عنوان " دقایق معانی در کلام ربانی"  و در پیش گفتار كتاب " بیان معانی در کلام ربانی " در سال 1384 منتشر شده است .

ما با استناد به این نوشته ها و عمدتا آخرین مکتوب یعنی" دقایق معانی در کلام ربانی"  به طرح و بررسی ادعاهای طباطبایی پرداخته و صحت و صداقت آن معتقدات را در تفسیر " بیان معانی در کلام ربانی " محک خواهیم زد .

مصطفی طباطبایی و فهم قرآن

تا قبل از نگارش پیش گفتار تفسیر مذکور ، ملخص نظرات مصطفی طباطبایی در مکتوبات وی  به شرح ذیل عرضه شده است :

1 - معانی آیات قرآن روشن و واضح است و برداشت های گوناگون و مختلف از آیات معلول وابستگی های فکری و روحی افراد به اعتقادات و پیش فرضهایی خارج از کتاب می باشد .

حقیقت آن است كه اگر افراد با تفکری عاری از دلبستگی های روحی شان سراغ قرآن بروند ، جز یک معنا در نمی یابند و همه به وحدت نظر خواهند رسید .

(بیان معانی در کلام ربانی ج1 ص327ذیل آیه 213سوره بقره )

2 - قرآن کریم در كتاب خدا بدين صورت معرفی شده است که کتابی از سوی خداست وآیاتش روشن ومقاصدش واضح و بدون ابهام است .

(بیان معانی در کلام ربانی ج4 ص412ذیل آیه 1 سوره حجر )

3 - خداوند برخلاف تصور عده ای ، خواسته كه قرآن به فهم عمومی نزدیک شود و ویژه گروهی خاص نباشد .

(بیان معانی در کلام ربانی ج7 ص51 ذیل آیه 35 سوره نور)

4 -  بیان قرآن آسان است و همگان محورهای اصلی و اصولی آن را می فهميده اند. خدا می فرماید:

  ای پیامبر  این کتاب را به زبانی ساده و روشن به تو دادیم تا همگان تکلیف خود را از زبانت بشنوند .

(بیان معانی در کلام ربانی ج5 ص345ذیل آیه 97 سوره مریم )

5 - شایان توجه این که خداوند کتابش را مبین و روشن و واضح معرفی کرده است .البته آیاتی وجود دارند که شاید در نظر اول چندان روشن ننمایند و یا چند معنی و مقصود برای آنها به نظر آيد ، ولي :

 اولا : این موارد فراگیر و محوری نیست

ثانیا : با تدبر در آیات و توجه به قبل و بعد آنها (سیاق) می توان رفع شبهه کرد و به درک قطعی مقاصد الهی رسید.

(بیان معانی در کلام ربانی ج8ص5ذیل آیه 2 سوره شعرا )

6 - از دعوت عمومی به تدبر در قرآن معلوم می شود که قرآن قابل تدبر و فهم عمیق برای همگان است و رموزی در آن نیست كه قسمتهائي را فقط اشخاص خاص بتوانند بفهمند .

( بيان معاني در كلام رباني ج 2 ص382 ذيل آيه 82 سوره نساء )

7 – از چهره هاي بارز قرآن اين است كه غالبا در آيات خود ، قرائني گذاشته كه زمينه لازم را براي استدلال به معناي صحيح به دست مي دهد و از اين رو با تعمق در آيات قران مي توان به كشف معاني پرداخت و نياز مبرم در اين راه ،‌ به روايت و شأن نزول نيست .به عبارت ديگر ، قرآن را ، خود بهتر از هر كس تفسير مي كند .

( بيان معاني در كلام رباني ج 1 ص 368)

8 – فرا گيري سبك و اسلوب قرآن به آگاهي و دقت نياز دارد ، ولي مقصد اساسي آن روشن است و راه قران را با مختصري انصاف و تدبر مي توان شناخت و از هدايتش برخوردار شد .

( بيان معاني در كلام رباني ج 4 ص 203 ذيل آيه 1 سوره يوسف )

9 – ما هم زبان با اسلاف قرآني خود بارها گفته ايم كه قران كريم ، آسان و تبيان و بيان و نور مبين است . چنانكه خودش فرموده است :

و لقد يسرنا القران للذكر فهل من مدكر ( قمر/17 و 22 و 32 و 40، نحل /89 ، آل عمران 138 ، نساء 174 ).

در عين حال قرآن مجيد داراي نكته ها و ظرائف و امتيازات گوناگوني است و اين دو مقام با يكديگر قابل جمع اند.

( قرآن بدون حديث هم قابل فهم است ، ص 20 )

10 – با وجود توضيح قران كريم در باره اين كه فهم قران آسان است (( و لقد يسرنا القران للذكر فهل من مدكر )) ، خود قرآن عهده دار تبيين خويش است .

(رسول خدا و تبيين آيات ص 8 )

11 – قران در آيات متعددي خود را روشن و قابل فهم ، بلكه روشنگر معرفي كرده است .

( رسول خدا و تبيين آيات ص 12 )

12 – خداي بس بخشنده قرآن را آموزش داد . آموزش قرآن به عنوان درخشان ترين تجلي رحمت خدا ذكر شده است . دو نكته اساسي در مورد آيه شريفه در خور توجه است :

اول آنكه خدا قران را به چه كسي آموخت ؟ ذكر پيامبر در آيه نشده و اگر مراد شخص پيامبر مي بود ، شايد مناسبتر آن بود كه بفرمايد : " الرحمان انزل اليك القرآن " . ولي چنين نفرموده و بنابراين تعبير ، آموزش قران ، رحمت واسعه خدا را نسبت به همه قرآن پژوهان مي رساند ، در حقیقت می فرماید : خدا قرآن را بر پیامبر نازل كرد و درک و فهم آن را برای عموم میسر ساخت .

 (بیان معانی در کلام ربانی ج13ص137سوره رحمن  آیات 1و2)

نقد و بررسي  

همانگونه كه گفتيم آقاي طباطبائي معتقد است که پاره اي از احكام در قرآن به اجمال بیان شده و بايد در آن امور به سنت مراجعه کرد. ایشان ، در مواضع ديگري بسيار تأكيد مي كند كه سنت منقول از رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) بايستي به  قرآن عرضه شود تا با انطباق آن با قرآن ، دستورات عملي احكام حاصل ايد .

 

اما در این موضع ، آقاي طباطبائي نه تنها ، خود را به تغافل مي زند ، بلكه به وادي مهلك دور باطل مي افتد .يعني مجملات قرآن را به سنت ارجاع مي دهد و براي تأييد سنت از  قرآن استمداد مي جويد و بي اعتنا به اين تناقص، به تبیین نظرات خود مي پردازد .

آقاي مصطفی طباطبایی قائل است که غالبا در آیات قرآن قرائنی وجود دارد که زمینه لازم را برای استدلال به معنای صحیح به دست می دهد .او از سوی دیگر آیات قرآن را روشن و واضح معرفی می کند  اما معلوم نیست که قرائن مورد ادعای وی در قرآن برای دست یابی به معنای صحیح کدام آیات غیر روشن ، به کار می رود ؟ نتیجه اين سخن آقاي طباطبائي این است كه آیات قرآن از جهت دستیابی به معنا حداقل در دو دسته قرار می گیرند :

1 – روشن

2 – غير روشن

و این خود نقض غرض است .

وي همچنین اشاره می کند که مقاصد اساسی قرآن روشن است ، اما معلوم  نمی کند که مقاصد اساسی چیست ؟ و آیا مقاصد غیر اساسی نیز در قرآن وجود دارد ؟ و آیا آن مقاصد غیر اساسی هم روشن است ؟ و اصولا ملاک تفکیک مقاصد اساسی از غیر اساسی چیست ؟

نحوه استدلال آقاي طباطبایی در ذیل آیه 1و2 سوره رحمن نيز نوعی مصادره به مطلوب و تغافل از ده ها دلیل قرآنی است که برخلاف نظریه ایشان می باشد . وی با استناد بر این که چون در آیه مذکور عبارت "(انزل الیک القرآن)" نیامده و خطاب بر رسول خدا ( صلي الله عليه و آله ) نشده است ، لذا رسول خدا ( صلي الله عليه و آله ) نقش شاخصي در آموزش و تعلیم قرآن ندارند . حال آنکه ده ها آیه دیگر خلاف ادعای وی را نشان می دهد. آیاتی كه شآن تعلیم قرآن را به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) اختصاص داده است .

آقاي طباطبائي شأن تعليم و تبيين قران را از پيامبر اسلام حذف و اين مقام را به راحتي به خود و ابن جریر طبري و سایر مفسران بي نام و نشان تفویض مي کند . داستان ارادت مخصوص و شيفتگي آقاي طباطبائي به تفسير طبري مجال ديگري مي طلبد . ايشان گستاخانه به بيان نظرات شخصي خود و طبري و ساير مفسرين _ غالبا بي نام و نشان و يا غير شيعه _ پرداخته ، و فراموش می کند كه قبلا قران را روشن  و بي نياز از تفسير پيامبر و روايات حضرتش معرفي كرده است . آقاي طباطبائي شأن تفسير را در كتاب خويش از پيامبر خدا مصادره و براي  خودش و سایر مفسران – خصوصا طبري – و حتی كتب اهل كتاب تثبیت می نماید . مصادیق چنین عملکردی بيش از صدها مورد است و ما براي جلوگيري از اطاله كلام فقط به مواردي اشاره مي كنيم تا تناقض میان ادعا و عمل ايشان بيشتر آشكار گردد . به جهت اختصار از نام تفسير آقاي طباطبائي صرفنظر كرده و فقط به مجلد و صفحه آن اشاره مي كنيم :

ج1ص102: در تفسير طبري راجع به آيه فوق مي گويد...

ج1ص105: طبري در تفسير آيه مي گويد...

ج1ص171: طبري مي گويد...

ج1ص300: تفسير طبري گويد:

ج1ص370: در تفسير طبري از قول قتاده آمده است ...

و صدها مورد از این قبيل .

اما مواردی از مفسرین بي نام و نشان قران :

ج1ص121: در تاريخ هست...

ج3ص534 : به گزارش تاريخ ...

ج10ص42: بنا به تاريخ...

ج12ص203: چنانكه در تاريخ آمده...

ج13ص93: در شأن نزول آورده اند....

و موارد فراوان ديگر...

جاي بسي تأسف است كه استناد به تاريخ در تفسير آقاي طباطبائي بدون ذكر سند و بررسی تطابق آن با متن قران ، اعتبار دارد ، اما بيان رسول خدا – صلي الله عليه و آله _ و ائمه اطهار عليهم السلام ، و تفسیر آنان از قران هیچ موضوعيتی ندارد . به عبارت روشنتر آقاي مصطفی طباطبائي قرآن را تنها بي نياز از توضيح و تفسير و شأن نزول و تبيين پيامبر معرفي مي كند  و نه خود و دیگر مفسران .

ج1ص387 : تورات هم مي گويد...

ج2ص340 : چنانكه در انجيل هست...

ج2ص 564 : در تورات مي خوانيم...

ج3ص380 : چنانكه در تورات مي خوانيم...

ج4ص132: در تورات است كه...

حيرت انگيز است كه با آنكه در مصادر شيعي و حتي اهل سنت از قول رسول خدا – صلي الله عليه و آله _ روايات فراواني پيرامون زندگي و رخدادهاي انبياء و امم سابق نقل شده ، اما آقاي طباطبائي به نقل هاي رسول خدا و اميرالمومنين و ائمه اطهار – عليهم السلام _ كه برگزيدگان الهي در تبيين آيات الهي مي باشند ، بي اعتناست و با اينكه وي به صراحت بيان مي كند كه كتب اهل كتاب تحريف شده ، اما ذكر داستان ها و مطالب آن كتب را بر بيان رسول خدا و ائمه اطهار ترجيح مي دهد .

حال به ذكر صفحات و مواردي كه این مفسر قراني! بيان و تفسير شخص خود را در كتابش ، جايگزين تبيين رسول خدا – صلي الله عليه و آله _ براي آيات قران مي كند ، توجه كنيد :

ج1ص120: اين قول از نظر ما اصلح است .

ج2ص485: از نظر ما آيه به شرايط احتضار افراد اشاره دارد

ج3ص387:از نظر ما بنا به سياق آيات ..

ج5 ص187: ما رأي مجاهد را مي پذيريم

ج11ص181: به نظر ما مقصود آيه ..

ج13ص127: ما معناي اخير را برگزيده ايم .

حال شما خواننده محترم قضاوت کنید :

آيا مبتنی بر ادعای اولیه آقای طباطبایی ، قراني كه نور است ، نيازي به بيان ایشان دارد ؟! و اگر دارد چرا اين شأن را براي پيامبر _ صلي الله عليه و آله _ و ائمه معصومين _ عليهم السلام _ قائل نيست و پرچم تبيين قرآن را براي مفسرين بي نام و نشان و كتب اهل كتاب ، به اهتزاز در مي آورد ؟
ادامه دارد ...

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید