بسم الله الرحمن الرحیم

خطاهای تفسیری مصطفي حسيني طباطبائي 

قسمت پنجم

مصطفی طباطبایی فضایل ائمه ع را مخالف قرآن قلمداد و

از دشمنان اهل بیت دفاع می کند

مقدمه

در قسمت هاي پيشين مقاله، بيان كرديم كه مهمترين اثر مصطفي حسني طباطبائي كتاب " تفسير بيان معاني در كلام رباني "  است. در اين مجلدات آقاي طباطبائي آراء سلفي مآبانه  و ضدیت با مكتب اهل البيت  عليهم السلام را آشکار كرده است!

ايشان با اقتباس از تفسير طبري و برخی مفسران سلفی  به نفی معتقدات شیعه همت گماشته و با تعمد خاصی از نقل و تبيين ائمه اطهار – عليهم السلام – در زمينه آيات قرآن پرهیز کرده است.

در چهار مقاله قبل مخالفت و ضديت صريح آقاي طباطبائي با مكتب اهل البيت عليهم السلام  را شماره کردیم اكنون به رويكرد آقاي طباطبائي در خصوص مقامات ائمه اطهار عليهم السلام  اشاره مي كنيم.

مصطفی طباطبائی و تحريف شخصيت و مقامات اميرالمومنين علیه السلام:

اگرچه طباطبایی شخص امیر المومنین علی علیه السلام  را افضل، الیق، اعلم و اشجع صحابه معرفی می کند و با این بیان از اهل سنت و سلفی ها ممتاز می گردد ولی تمامی نصوص قرآنی،  روایی و تاریخی دال بر امامت الهی حضرتش را تأویل و تفسیر به ناحق می کند، و یا به تضعیف و خدشه و انکار شوون الهي علي عليه السلام  می پردازد . او با آنکه  قطعا و یقینا به این حقیقت واقف است که پیامبر  اسلام صلي الله علیه و آله  حضرت علی عليه السلام  را برای جانشینی خویش معرفی و توصیه نموده  و حتی در یک نوشته خود به وجود نص خفی در این مورد اذعان کرده است، در عین حال با جديت تام در کتمان این حقیقت  سعي و تلاش مي كند.

 دفاع از ظالمین و غاصبین حقوق  اهل بیت عليهم السلام در سقيفه :

آقاي طباطبائي از ورود به وقایع و حوادث تاریخی صدر اسلام که مرتبط با خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام، مخصوصا حوادث مربوط به درگذشت پیامبر اسلام صلی الله علیه واله و بحث سقیفه بني ساعده، گریزان بوده و در موضوع حمله به خانه امیر المومنین علي علیه السلام و شهادت حضرت زهرا  سلام الله علیها، نه تنها  شخصا وارد بحث نمی شود، بلکه مریدان و تابعین خویش را نیز از ورود به این موضوعات منع می کند، و حتی الامکان با یک سیاست گذاری حساب شده از ظالمین و غاصبین حقوق  اهل بیت عليهم السلام  به صورت عام و با استفاده از ظواهر برخی آیات، دفاع و از آنها تعریف و تمجيد می نماید.

 وی همزمان با این امر و با استفاده از برخی نقل های ناصحیح اهل سنت،  از قول امیرالمومنین علیه السلام یا دیگر ائمه علیهم السلام  ، به طور غیر مستقیم  از فضایح  دشمنان اهل بیت  عليهم السلام دفاع می کند. به عبارت دیگر، نه با اتكا به تاریخ صحیح، بلکه با اخبار غیر مستند از زبان امیرالمومنین علیه السلام، خلفای صدر اسلام را افرادی دلسوز و مردمی و مدبر و تلاشگر دراعتلای اسلام نشان می دهد.

 سكوت در برابر مظلوميت حضرت زهراء سلام الله عليها :

ايشان در مورد زندگینامه، فضایل، سیره و سجایای اخلاقی، جایگاه علمی و مظلوميت حضرت زهرا  سلام الله علیها، کتبا و یا شفاها،  هرگز اظهار نظر ننموده و موضوع را مسکوت نگاه داشته است، و متقابلا در رابطه با عایشه، نه تنها از وی نقل حدیث کرده، بلکه  متعرض زندگی شخصی عایشه - حتی مسابقه دویدن او با پیامبر خدا - نیز شده است.

  نفي عصمت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام :

همانگونه كه قبلا بيان كرديم، ايشان عصمت پیامبر اسلام صلی الله علیه واله  و دیگر پیامبران علیهم السلام را فقط دراخذ و ابلاغ وحی می داند  و حتی پیامبر اسلام را نيز در سایر موارد معصوم نمی داند. بنابر اين بحث عصمت پيامبر و ائمه اطهارعلیهم السلام از دیدگاه او کاملا مردود است.

 نفي دلالت قرآن بر اهل بيت عصمت عليهم السلام :

 آقای طباطبائی درکتاب تفسیر خویش با توجه به آگاهي از منابع روایی شیعه دررابطه با شأن  نزول  آیات قرآن  ، که مربوط  به اهل  بیت عصمت عليهم السلام مي باشد، به گونه ای عمل کرده که تمام این نشانه ها را تضعیف و تحريف و حتی محو  كرده است  تا هیچ نشانه ای از دلالت گری قرآن بر اهل بیت علیهم السلام وجود نداشته باشد.

آقاي طباطبائي هرچند در مقام شعار،  ائمه اطهار علیهم السلام (به غیر از امام مهدی علیه السلام ) را افرادی مومن و عالم و متقی و هادی معرفی می کند، ‌اما در عمل آنان را حتی در حد ناقل و راوی سنت پیامبر و یا هم ردیف مفسران صدراسلام (همچون تابعین و بعد ازتابعین) نمي داند.

 پرهيز از مراجعه به اقوال بزرگان شيعه :

ايشان آنگونه  که از دیگرعلمای اهل سنت در سده های  اول اسلام نقل قول می کند، از بیان و نقل مطالب ائمه اطهار علیهم السلام  پرهیز مطلق دارد.وي  با زمینه سازی قبلی، ناقلين روایات  ائمه اطهار علیهم السلام را به اخباریگری مذموم منتسب كرده و از نقل روایات ائمه اطهار علیهم السلام خودداري مي كند،  اما در مقابل نقل سخنان افرادی غیر از ائمه اطهار علیهم السلام را  مبناي تحقیق قرار داده و استفاده از علوم و زحمات علمای پیشین اهل تسنن را  تدبر در امر دین می داند.

 موهوم دانستن اعتقاد به امام مهدي عليه السلام :

ايشان اعتقاد به امام مهدی (عج) و امامت ایشان را موهوم و بی اساس می داند.

 نظرات فقهی آقای طباطبایی و تقويت اكثري مباني فقهي اهل سنت :

آقاي طباطبائي در مبحث احکام و فتوا نیز متاسفانه آنگونه که به دیدگاه  ائمه فقهی اهل سنت مراجعه  و یا استناد می کند، در همان حد نیز خود را مقید به مراجعه به ائمه اطهار علیهم السلام نمی داند واگر هم بخواهد به احکام شیعه اشاره کند ، با عباراتي از قبيل " شیعیان می گویند " از نقل اقوال ائمه اطهار علیهم السلام پرهیز می  نماید.

  از آنجا که آقای طباطبایی به مسائل فقهی اشراف و احاطه ندارد، لذا  حتی الامکان سعی می کند تا در فضای احکام شرعی وارد نشود و در مواردی هم که اظهار نظر کرده، چه در ذیل  آیات الاحکام قرآن و چه به طور مستقل (مثلا در بحث آنچه سجده بر آن صحیح است و یا در احكام مربوط به حج) چیزی جز بیان آراء فقهی علماء اهل سنت نیست.

او در این زمینه، بدون هیچ ملاحظه اي،  مستقیما از منابع فقهی اهل سنت استفاده کرده و يا اينكه به آنها ارجاع داده است.

وي در نقل احادیث فقهی، از تابعین و یا از عبدالله بن عمر نقل روایت می کند ولی هرگز مقید به نقل روایات ائمه شیعه علیهم السلام  در این موارد نیست. ما ان شاءالله به تفضیل در مورد دیدگاه فقهی مصطفي حسینی طباطبایی سخن خواهیم گفت.

 

وحدت مسلمین از دیدگاه آقای طباطبائی:

 از نظر آقای طباطبائی شیعیان و معتقدات آنان، وصله ای ناجور در جهان اسلام است و راه حل رسیدن به وحدت اصولی، دست کشیدن شیعیان از معتقدات خویش در باب امامت الهی منصوص، حذف توسل به معصوم عليه السلام و شفاعت خواهی از آنان، اصلاح نحوه حضور در مشاهد مشرفه، تصحیح اعتقاد به عصمت کلی پیامبر (ص) و اهل بیت ایشان (ع)، پذیرش معتقدات اهل سنت در موضوع خلفای صدر اسلام، احترام به اصحاب جفاکار و در نهایت صحه گذاشتن بر دیدگاه علمای اهل سنت مي باشد.

 نکته قابل تعمق در ارائه اين طریق، اغماض آقای طباطبایی از برخی دیدگاه های اشتباه اهل سنت در توحید، نبوت، عدل الهی و حتی احکام شرعی است. او در کتابی كه به نام راهی به سوی وحدت اسلامی تالیف کرده، از انحرافات عقیدتی اهل سنت در توحید و نبوت چشم پوشی کرده و در مقابل مبحث امامت منصوص را تضعیف و جانشینی خلفای صدر اسلام را مصلحت آمیز و مردمی معرفی می نماید.

از آنجا که فشار بحث آقای طباطبایی موضوع وحدت است، باید خاطر نشان کرد که هیچکدام از مذاهب اسلامی مخالف وحدت نیستند به بیان قرآن واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا (آل عمران/103)،  یا ایها الذین آمنواادخلوا فی السلم کافة و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین(بقره/208)ای کسانی که ایمان آورده اید همگی در صلح و آشتی درآیید.

با این وجود از بحث وحدت دو برداشت می توان ارائه کرد: یکی حفظ وحدت امت اسلام و دیگری حفظ دین اسلام.

روشن است که در عرصه سیاسی و در برابر دشمن مشترک، مسلمانان باید اتحاد خود را حفظ کنند اما این بدان معنا نیست که از تفقه در دین و کشف حقیقت سرباز زنند، باید توجه داشت که ضرورت بحث وحدت برای حفظ دین است. محور وحدت بر اساس خود قرآن و آیه اعتصام و حبل الله است. مفسرین و محدثین فریقین ذیل آیه اعتصام،حدیث ثقلین را به عنوان تفسیر آن آورده اند که نشان می دهد محور وحدت علاوه بر قرآن، اهل بیت پیامبر را نیز شامل می شود. بنابراین ادعای آقای طباطبایی مبنی بر اینکه فقط قرآن محور وحدت است بر اساس خود قرآن باطل می باشد.

طالبين براي آگاهي از برداشتهاي نادرست آقاي طباطبائي پيرامون وحدت اسلامي در ذيل آيات قرآن به سلسله مقالات  " اختلاف مسلمانان و ادعای وحدت " نوشته آقاي حسيني ورجاني در وبلاگ قرآنيان مراجعه كنند.

 

خلاصه عناوين مطالب مقالات ارائه شده در وبلاگ قرآنيان به شرح ذيل مي باشند :

 
1 - برداشت نادرست آقاي طباطبائي از آیات شریفه 105 آل عمران و 46 انفال در رابطه به تفرقه
2 - اختلاف مسلمین در تمام آیات بر سر مسائل اعتقادی نیست.
3 - نه هر اختلافی مذموم است و نه هر وحدتی صحیح.
4 - حبل الله در آيه اعتصام، اعم از قرآن و اهل بیت است.
5 – التزام به اطاعت مطلق و عصمت پيامبر و شأن تبيين قرآن براي حضرتش، ضامن حفظ وحدت مسلمانان مي باشد.
6 – تناقض آقاي طباطبائي در گفتار و عمل پيرامون وحدت.
7 - اهل الجماعه و اهل الفرقه در بیان علی علیه السلام
8 - شرط اعتصام به خدا تبعیت از رسول است
9 – طريق هدايت براي وحدت،‌ قرآن و حدیث ثقلین مي باشد.
10 - اختلاف شیعه و سنی مجوز کنار گذارشتن روایات نیست
11 -  جدائی ناپذیری تمسک به قرآن از تمسک به پیامبر و اولی الامر
12 - جمع بندی نادرست آقای طباطبائی از مراجعه به قرآن در زمينه تبعيت از حكم خداوند و تقسيم آن به جزئي و كلي.
13 -  وظیفه انسانها در برابر اختلاف مذاهب، كنار گذاردن اعتقادات نيست.
14 - ادعای آقای طباطبائی نه تنها وحدت آفرین نیست، بلكه پي آمد آن کنار گذاشتن قرآن است.
15 - حدود الهی، مجموعه قرآن و رسول می باشند نه فقط قرآن.
16 – سخن گفتن خدا با مردم، گاهي از طريق قرآن و گاهي نيز  با زبان رسولش و بدون درج در آیات قرآن صورت پذيرفته است.
17 - اختلاف مسلمانان در جزئیات و تفصیل اصول و فروع اسلام است نه فقط در کلیات.
18 – ايمان به نبوت موضوعيت دارد،‌نه فقط طريقيت.
حال چگونه آقاي طباطبائي با توجه به موارد فوق،  ضديت خود با اعتقادات اهل البيت عليهم السلام را نفي مي كند ؟

 

ادامه دارد......

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید