بسم الله الرحمن الرحیم

خطاهای تفسیری مصطفي حسيني طباطبائي 

قسمت سوم

طباطبایی نظام مرجعیت را شخص پرستی می نامد

مقدمه

در قسمت هاي پيشين برخي از عناوين مخالفت هاي آقاي مصطفی حسینی طباطبائي با مكتب اهل البيت عليهم السلام  را به شرح ذيل بیان کردیم:

  1. نفي و انكار شفاعت
  2. عدم پيروي از امامان عليهم السلام
  3. انكار صريح امامت منصوص 
  4. ترویج قران بدون عترت
  5. نفي صريح  عصمت پيامبر اسلام ( صلي الله عليه م آله )
  6. اطلاق " اولي الامر " به معناي كارگزاران و مقامات لشكري
  7. انكار ماجراي غدير
  8. ترجمه " ولي " به دوست و " راكعون " به خاضعون در آيه ولايت
  9. انكار انتصاب امامت در آيه ابلاغ
  10. تمسخر اقوال ائمه  معصومين عليهم السلام
  11. عنوان کردن  زيارت ( مشاهد مشرفه ) به عنوان یکی از مصادیق شرك
  12. خرج کردن  در راه امام عليه السلام به عنوان عملی مشركانه
  13. معرفي ايران به عنوان كشور شرك و بت پرستي
  14. انکار  حضرت علي ع به عنوان جانشین رسول اكرم ص
  15. تشبیه زيارت ائمه اطهار عليهم السلام  به عمل بنی اسرائیل در اتخاذ گوساله سامري  
  16. یکی انگاشتن اعتقاد به ائمه و مقام توسل و شفاعت آنها با اعتقادات بت پرستان  
  17. انكار امام زمان عليه السلام
  18. يكسان دانستن اعتقاد به ولايت  ائمه عليهم السلام با شرك
  19. اطاعت از انبياء مساوی است با پرستش ايشان

در این قسمت به موارد ديگري از  مخالفت هاي علني آقاي طباطبائي با مكتب ائمه اطهار عليهم السلام اشاره مي كنيم:

20.  دفاع از ظلم خلفاي صدر اسلام و پيمان شكني های طلحه و زبير 

 آقاي مصطفی طباطبائي ذیل آيه 100 سوره توبه ( كه در مدح بعضی از مهاجرين و انصار و تابعين نازل شده است ) چنین مي نويسد:

               خداوند پيشگامان مهاجر و انصار را به صورت گروهي استثنائي مميز ساخته و رضايت كامل خود را از ايشان بيان داشته است ...بنابراين ، منظور "پيشگامان " مهاجر و انصاراند و اين عده را كه شامل همه خلفاي راشدين و حتي طلحه و زبير مي باشند ، به حكم آيه بايد بهشتي دانست و از سب و لعن شان خودداري كرد ، زيرا اگر هم خطاها و لغزش هايي داشته اند ، معدل شان نزد خدا چنين بالاست و ما را نشايد كه خلاف راي و حكم الهي سخن گوئيم . نزول آيه به هنگام حيات آن عده ، خود مي رساند كه خداوند به قدري از نفوذ ايمان در دل و جانشان مطمئن بوده كه مي دانسته عليرغم شنيدن اين حكم ، دست از ايمان نمي شويند و گناهاني پيش از مرگ مرتكب نمي شوند كه حكم خدا در باره ايشان تغيير يابد ( بيان معاني در كلام رباني ج 3 ص 634 )

جملات فوق  به مثابه ناديده گرفتن واقعيات مسلم تاريخي است ، حوادثی چون ظلم خلفاي صدر اسلام بر اميرالمومنين علي عليه السلام و فاطمه زهراء سلام الله عليها و پيمان شكني طلحه و زبير و كشتار جمع كثيري از مسلمانان بي گناه خلال جنگ جمل در بصره ...

با چنین عملکردی ، چگونه آقای طباطبایی به طلحه و زبیر نمره قبولی می دهد ؟ بر چه مبنایی این اشخاص برات ورود به بهشت را دریافت نموده اند؟

21. نفي مرجعيت شيعه

در ذيل آيه 121 سوره توبه ( آيه نفر ) پيرامون اجتهاد و مرجعيت ، اينگونه اظهار نظر مي كند :

" اين كه عده اي خود را به هر دليل مرجع دانسته و ديگران در مرحله تقليد از آنان قرار گيرند و از خود سلب مسئوليت نمايند، نوعي شخص پرستي به شمار مي آيد و چنين چيزي هرگز در اسلام وجود نداشته است . ( بيان معاني در كلام رباني ج 3 ص 634 )

بايد بگوئيم آيا مراجعه مردم به متخصصين  در اموري كه بدان علم و آگاهي ندارند  و تبعيت از آنان ، شخص پرستي است ؟

موارد فوق تنها گوشه اي از عقايد سلفي مآبانه آقاي طباطبائي را نشان می دهد که از مجلدات اول تا سوم تفسير ایشان استخراج شده است و ما در اين جا به همين مقدار بسنده مي كنيم . بيان كامل آرا و نقد  و بررسي آنها را به شماره هاي بعدي اين سلسله مقالات موكول نموده و بار ديگر متذكر مي شويم كه ادعاي نه شيعه و نه سني بودن آقاي طباطبائي ، گزافه ای بیش نیست و حق آن است كه ايشان بیشتر یک متعصب سلفی است تا یک مسلمان لا مذهب .

 مواجهه مصطفي حسيني طباطبائي با ميراث گرانقدر روايات شيعه :

آقاي طباطبائي داراي تأليفات رسمي و غير رسمي است ، وی در برخی از اين نوشته ها با روش ویژه خود در صدد نفي و نه نقد احاديث امامان معصوم عليه السلام می باشد .

 كتاب " نقد كتب حديث نوشته مصطفي حسني طباطبائي " برخلاف نام آن ، نقد نيست بلکه نويسنده از ميان درياي احاديث شيعه كه نمودار علوم و معارف اهل بيت طهارت سلام الله عليهم اجمعين مي باشد ، فقط چند حديث را برگزیده و به تعبیر خویش به عنوان مشتی از خروار به تمسخر و استهزاء آن پرداخته است . بنابرديدگاه آقاي طباطبائي ، مشكل اساسي جهان اسلام همانا عقائد شيعه است و بس . از اين رو بیشترین اهتمام خويش را مصروف نقد و نفی آن داشته تا وحدت جهان اسلام تحقق یابد !

هدف اصلي آقاي طباطبائي در اين كتاب فقط بدبين نمودن مسلمین به جوامع روائي شيعه است . وی در تقابل با حدیث ، دعوت به قران را مطرح می نماید،. ایشان با انتخاب ده روايت از كتاب شريف كافي ،  ده روايت از كتب شيخ صدوق ، ده روايت از آثار علامه مجلسي خصوصا بحارالانوار ، هفت روايت از وسائل الشيعه ، حدود ده روايت از تفاسير روائي و ده روايت از كتب ادعيه شيعه و با اتخاذ روشی غیرعلمی ، تلاش می کند شيعيان را نسبت به منابع روائي  بدبين سازد و در مواضع مختلف با استقراء ناقص چنین قضاوت می کند که " تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل " ( نقد كتب حديث ص 78 و 95 و ....)[1]

ناگفته نماند با آنكه ايشان در مقدمه اين كتاب متذكر شده كه علماء اهل سنت از همان قرون اوليه صدر اسلام تا كنون در رابطه با احاديث موضوعه ، كتب مختلفي تأليف كرده اند ، با اين حال وي هرگز در رابطه با نحوه تعامل و برخورد با آثار روائي اهل سنت سخني نگفته و حكمي نكرده و عمدتا ( جز در مواردی معدود ) متعرض نقد كتب و جوامع روائي اهل سنت نشده است .

آري ! ايشان  هرگز متعرض كتب پيروان مكتب سقيفه و سردمداران مرام سلفي و وهابي نمي شود و همواره منابع آنان را ماخذ خویش قرار می دهد .

ادامه دارد...

پاورقی


[1] برداشت هاي غلط  آقاي طباطبائي از احاديث، توسط آقاي حسيني ورجاني و هيئت تحريريه وبلاگ قرانيان به شيوائي مورد نقد و بررسي قرار گرفته است . علاقه مندان مي توانند به آدرس اينترنتي www.h-varjani.blogfa.com  مراجعه كنند .

دیدگاه‌ها

0 # ali 1394-12-01 11:30
لازم به ذکر هست که این کتاب تفسیری رو یکی از شاگردان اقای طباطبایی تالیف کرده که برخواسته از جلسات شفاهی تفسیر قران ایشون بوده و این دوست عزیز در بعضی جاها برداشت خودش رو در این کتاب نوشته که مورد تایید اقای طباطبایی نیست چندسال پیش ایشون در پاسخ به نامه ها(که فایلش موجود هست) این نکته رو به صراحت بیان کرد که این تفسیر مولفش خود من نیستم و مورد تایید صد در صد من هم نیست پس لطفا این مورد رو بهش توجه داشته باشید[cens ored]
0 # هیئت تحریریه سایت 1395-01-24 18:03
اگر منظور حضرتعالی آقای بهبهانی یا دیگری می باشد، باید عرض کنم آقای بهبهانی تنها مطالب آقای طباطبائی را از روی نوار پیاده و تنظیم کرده است؛ ضمن اینکه خود آقای بهبهانی اساساً در حد و اندازه‌ای نیست که بخواهد کتاب تفسیر بنویسد. بالاتر از همه اینکه چرا آقای طباطبائی خود رسماً ادعای شما را مطرح نمی‌کند؟ درحالیکه بر روی مجلدات این تفسیر نام آقای طباطبائی ذکر شده است. در ضمن بفرمائید که آقای طباطبائی کدام قسمت از مطالب این تفسیر را قبول ندارد؟
>البته این از شگردهای آقای طباطبائی است و ما در همین مقالات به این مطلب اشاره داشته ایم که عقاید صریح خویش را از زبان دیگران مطرح می کند تا در معرض نقد قرار نگیرد، لذا بعید نیست که آقای طباطبائی آنگاه که با این نقدها مواجه شده، برای خلاصی از این چالش ها مطلب را به آقای بهبهانی یا دیگری نسبت داده باشد.[cens ored]

شما مجاز به درج دیدگاه نیستید! شاید باید در سایت عضو و یا وارد شوید.