بسم الله الرحمن الرحیم

نقدی بر مقاله " توهم عصمت"

قسمت چهارم

 

مقدمه

در قسمت های پیشین این مقاله، به درج دیدگاههای توهم آلود یکی از مروجین سلفی گری و وهابیت در باره مسئله " عصمت انبیاء" پرداختیم. ایشان نام نوشته خود را " توهم عصمت " نامیده است. ما پاسخ لازم به خیالبافی های نویسنده مقاله در داستان تخیلی موسی و شبان از مثنوی مولوی و ماجرای مواجهه حضرت موسی با جناب خضر و نیز آیه شریفه " قل انما انا بشر مثلکم "را که مبنای قضاوت در مورد اعمال پیامبران و مسئله عصمت انبیاء قرار گرفته بود، ارائه کردیم و گفتیم توهمات نویسنده در رد عصمت انبیاء منجر به نقض غرض در برنامه هدایت الهی انسانها می شود.نویسنده در ادامه توهمات خویش به سراغ ماجرای حضرت آدم علیه السلام رفته و چنین می نویسد:

 

"از این مثالها زیاد است که چند مورد را از قرآن بیان می کنم.اشتباه معروف آدم و حوا: 36 بقره و 23 اعراف

  در داستان آدم و حوا می بینیم حضرت آدم فریب شیطان را می خورد و او چیزی را می خورد که خدا نهی کرده است

  در اینجا خوب چیست و خوب تر چیست؟ می دانیم خداوند گفت آن میوه را نخورید اما حضرت آدم دچار خواهشات نفسانی شد و آن میوه را خورد

 آیا خوردن میوه خوب بوده است؟ و نخوردن آن خوب تر؟

  این بسیار خنده دار است

  با این استدلالات من هم می توانم برای خودم استدلاتی انجام دهم

  مثلا خدا گفته است شراب نخورید

  من شراب می خورم و می گویم ترک اولی کرده ام

  خوردن شراب خوب بوده است و نخوردن آن خوب تر!!

  پس بنده ترک اولی کرده ام و گناهی بر من نیست

  اما می بینیم در داستان آدم و حوا خداوند آن دو را تبعید هم می کند و پس از توبه های بسیار خداوند آن دو را می بخشد

  اگر عمل آن دو به قول نظریه پرداز "ترک اولی"  عمل خوب بوده است چرا خداوند آنها را تبعید می کند؟؟؟

  چرا آنها از عمل خوب توبه می کنند و می گویند ما گناه کار بودیم؟؟؟قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا

 آیا پیامبران بهتر می فهمیدند که گناه کرده اند و بیان کرده اند که گناه کردیم یا نظریه پردازان؟؟؟"

پاسخ:

آیاتی که ماجرای حضرت آدم علیه السلام را مطرح می کنند به شرح ذیل در قرآن آمده اند:

بقره آیه  35:   وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمين َو گفتيم: «اى آدم! تو با همسرت در بهشت سكونت كن و از (نعمتهاى) آن، از هر جا مى‏خواهيد، گوارا بخوريد و نزديك اين درخت نشويد كه از ستمگران خواهيد شد.

 بقرة: 36   فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حينٍ

 پس شيطان موجب لغزش آنها از بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند، بيرون كرد. و به آنها گفتيم: «همگى به زمين فرود آييد! در حالى كه بعضى دشمن ديگرى خواهيد بود. و براى شما در زمين، تا مدت معينى قرارگاه و وسيله بهره بردارى خواهد بود.»

 بقرة: 37   فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ

 سپس آدم از پروردگارش كلماتى دريافت داشت  و خداوند توبه او را پذيرفت چرا كه خداوند توبه‏ پذير و مهربان است.

 بقرة: 38   قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ

 گفتيم: «همگى از آن، فرود آييد! هر گاه هدايتى از طرف من براى شما آمد، كسانى كه از آن پيروى كنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين شوند.»

 طه   115: لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا

 يقيناً پيش از اين به آدم سفارش كرديم پس فراموش كرد و عزمي استوار براى او نيافتيم

  طه 117: فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى

 پس گفتيم: اى آدم ! مسلماً اين [ ابليس ]دشمنى است براى تو و همسرت، پس شما را از بهشت بيرون نكند كه در مشقت و رنج افتى.

   طه 120 : فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لَّا يَبْلَى

 پس شيطان او را وسوسه كرد، گفت: اى آدم ! آيا تو را به درخت جاودان و سلطنتى كه كهنه نمي شود، راهنمايى كنم ؟

  طه   121 : فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى

 پس هر دو  از ميوه آن  خوردند، در نتيجه شرمگاهشان بر آنان پديدار شد و شروع به چسباندن

 برگ هاى درختان بهشت بر  خود كردند. و آدم پروردگارش را نافرمانى كرد و  ناكام ماند.

 

عصمت انبیاء در قرآن:

اعتقاد ما براین است که در قرآن تناقض وجود ندارد و به دلالت صریح  آیات عصمت انبیاء،  نمی توانیم  توهم گناه در باره پیامبران داشته باشیم.

 از جمله آیاتی که عصمت انبیاء - از جمله حضرت آدم (ع) - را تائید میکند آیه  33 سوره آل عمران می باشد:

 إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد.

 سوال این است: آیا خدا وند فرد خاطی و گنه کار را بر عالمیان برتری داده است ؟ در حالیکه آیه بیان می کند که  خدا آدم را ستوده و  معصوم نشان داده و از عبارات "اصطفی " و  " اجتبی "  برای بیان این مطلب استفاده کرده است.

البته ممکن است کسی بگوید که عصیان حضرت آدم قبل از نبوت او بوده  و در آن زمان حضرت آدم "اصطفی " نشده بود، زیرا  قرآن میفرماید :

 طه: 121   فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‏

 طه: 122   ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى‏

 آدم عصیان کرد به گمراهی افتاد. سپس پروردگارش او را برگزيد، و توبه‏ اش را پذيرفت، و هدايتش نمود.  اجتبی معادل اصطفی است و هدی به معنی نبوت است. بنا براین برتری حضرت آدم مربوط به دورانی است که او به مقام نبوت رسیده است.

 در پاسخ  به این مطلب می گوئیم: توجه به همین نکته عصمت حضرت آدم علیه السلام را در دوره نبوتشان اثبات می کند. توضیح اینکه حضرت آدم در مقام نبوت نباید خطا کند و عصمت او فقط به زمان نبوت ایشان مربوط می شود نه قبل از نبوت. به دلیل اینکه عصمت از ضروریات نبوت است و کسی که می خواهد برای مردم از طرف خدا پیام بیاورد و آنها را هدایت و تزکیه کند در حوزه نبوتی که دارد، باید عصمت متناسب با آن حوزه را  داشته باشد و این عصمت ضرورت عقلی است و قرآن هم خلاف عقل صحبت نمی کند. البته حوزه نبوت انبیاء متفاوت است. یکی رسول و مسئول خودش و خانواده اش است و دیگری مسئول خود و خانواده و شهر یا قومش می باشد و دیگری مسئول عالمیان و جن و انس است.

پس ابتدائا  باید احراز نبوت بشود تا بتوانیم بدنبال عصمت نبی باشیم و اصل عصمت انبیاء با رعایت محدوده آن  امری عقلی است.

 بنا براین  آیات 34 تا 38 سوره بقره  عصمت حضرت آدم علیه السلام را  را نقض نمی کند، بلکه ظاهرا عصمت شخصی را نقص میکند که خدا به او امری کرده است و وی در آن زمان نبی نبوده  و او در آن موقعیت  بنا بر آیه 121 سوره طه عصیان خدا را کرده است. البته ما در رابطه با این عمل  سخن خواهیم گفت و نشان می دهیم این عمل مخل عصمت حضرت آدم در دوره نبوتش نخواهد بود.

 مامون عباسی  از  امام رضا علیه السلام سوال می کند:

 يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ لَيْسَ مِنْ قَوْلِكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ مَعْصُومُونَ؟   بنظر شما آیا انبیاء معصوم اند ؟ حضرت رضا علیه السلام در پاسخ فرمودند: كان ذلك من آدم قبل النبوة.

 عيون‏ أخبارالرضا(ع) ج: 1 ص:  196و ص: 197  باب ذكر مجلس آخر للرضا ع عند المأمون في عصمة الأنبياء ع

  حدثنا تميم بن عبد الله بن تميم القرشي رضي الله عنه قال حدثني أبي عن حمدان بن سليمان النيسابوري عن علي بن محمد بن الجهم قال حضرت مجلس المأمون و عنده الرضا علي بن موسى ع فقال له المأمون يا ابن رسول الله أ ليس من قولك أن الأنبياء معصومون قال بلى قال فما معنى قول الله عز و جل وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‏

  فقال ع إن الله تبارك قال لآدم اسْكُنْ أَنْتَ‏ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ و أشار لهما إلى شجرة الحنطة فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ و لم يقل لهما لا تأكلا من هذه الشجرة و لا مما كان من جنسها فلم يقربا تلك الشجرة و لم يأكلا منها و إنما أكلا من غيرها لما أن وسوس الشيطان إليهما وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ و إنما ينهاكما أن تقربا غيرها و لم ينهكما عن الأكل منها إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ  النَّاصِحِينَ و لم يكن آدم و حواء شاهدا قبل ذلك من يحلف بالله كاذبا فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ فأكلا منها ثقة بيمينه بالله و كان ذلك من آدم قبل النبوة و لم يكن ذلك بذنب كبير استحق به دخول النار و إنما كان من الصغائر الموهوبة التي تجوز على الأنبياء قبل نزول الوحي عليهم فلما اجتباه الله تعالى و جعله نبيا كان معصوما لا يذنب صغيرة و لا كبيرة قال الله عز و جل وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى‏ و قال عز و جل إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ  عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ

 ترجمه:

 علی بن محمد بن الجهم می گوید:

 به مجلس مامون حاضر شدم. علی بن موسی  الرضا  علیه السلام در کنار مامون بود . مامون به امام رضا علیه السلام گفت:  ای پسر رسول خدا  ایا این قول که انبیا معصومند  از تو است ؟؟ حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: بله.  مامون گفت: پس معنی این قول خدای عز وجل چیست که در قرآن فرمود: عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى.طه 121 { ادم  خدای خودش را معصیت کرد } امام رضا علیه السلام فرمود:

 خدای  تبارک و تعالی به آدم فرمود: اسْكُنْ أَنْتَ‏ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ. بقرة ایه 35 و اعراف ایه 19.{ اى آدم! تو و همسرت در اين بهشت سكونت گيريد و از هر جاى آن كه خواستيد فراوان و گوارا بخوريد، و به اين درخت نزديك نشويد. } و خداوند متعال اشاره کرد به سوی خوشه ی گندم.که اگر به این گندم نزدیک شوید و از آن بخورید َ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمينَ. بقرة ایه 35 و اعراف ایه 19  { از ظالمین خواهید بود }. اما خداوند عز وجل به ادم و همسرش نفرمود از این درخت نخورید و از درختانی از این جنس، بلکه گفت به این درخت "نزدیک نشوید" و از غیر از این درخت می توانید بخورید. وقتی که شیطان آن دو را وسوسه کرد و گفت: وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ. اعراف ايه 20 { ای ادم و حوا ، خدا،  شما رو از خوردن این درخت نهی نکرده }  و شیطان  گفت: علت اینکه خداوند به شما امر کرد  که به غیر از این درخت نزدیک بشوید  و با این درخت کاری نداشته باشید  این است إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ اعراف 20 { که  شما با خوردن این گندم دو فرشته میشوید، يا از جاودانان شويد. } وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ اعراف ايه 21 {و شیطان  براى هر دو سوگند سخت و استوار ياد كرد كه يقيناً من براى شما از خير خواهانم و قصد فريب شما را ندارم.}  و آدم و حوا تا قبل از این ماجرا  ندیده بودند که کسی به خدا قسم دروغ یاد کند  فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ اعراف ايه 22 پس آن دو را با مكر و فريب از مقام و منزلتشان فرود آورد. پس آدم و حوا از این درخت خوردند به خاطر اینکه  اطمینان کردند به قسَمی که  شیطان به خداوند متعال خورد.و این  مساله ای که از آدم روی داد  قبل از نبوت ایشان بود و این سرپیچی گناه کبیره ای نبود  که به واسطه این گناه  مستحق آتش جهنم شود  و بدرستیکه از اشتباهات بسیار کوچکی بود که  انجام دادن انها برای انبیا  قبل از نزول وحی  جایز بود. پس وقتی که خداوند متعال  او را به نبوت برگزید، آدم  معصوم شد و هیچ گناه  کوچک و بزرگی از او سر نزد. وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‏ ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى     طه 122

 مامون در پایان می گوید : من شهادت میدهم که تو حقا پسر رسول الله هستی.

 آیه 122سوره طه به وضوح نشان می دهد که حضرت آدم در آن زمان نبی نبوده است، زیرا  می فرماید: ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى‏  .پس در داستان نزدیک شدن به درخت و خوردن میوه  به دلیل صراحت قرآن و کلام معصوم علیه السلام، حضرت آدم در آن زمان مقام نبوت نداشته است. اینکه آدم علیه السلام قبل از نبوت باید معصوم بوده باشد یاخیر، مجال دیگری می طلبد که جایگاه پاسخ به آن در حوزه عصمت انبیاء نمی باشد و به طور گذرا اشاره به فرمایش حضرت ثامن الحجج علیه السلام می کنیم که  فرمودند: " إنما كان من الصغائر الموهوبة التي تجوز على الأنبياء قبل نزول الوحي عليهم" ( از اشتباهات بسیار کوچکی بود که  انجام دادن انها برای انبیا  قبل از نزول وحی جایز است ). انبیاء نباید قبل از نبوت خویش مرتکب عملی شوند که مضر به مقام نبوت آینده شان باشد و یا اینکه دچار گناه شوند. حضرت آدم علیه السلام در مقام مواجهه با انسان ها برای امر هدایت نبوده و مرتکب گناه مخل به مقام نبوت نیز نشده است.  برای حضرت آدم امتی نیز وجود نداشته است و ما می گوئیم یک فردی که هنوز نبی نشده اگر لغزشی از او سربزند، این لغزش نباید برای ایام نبوتش ایجاد درد سر کند و ذهن امت آینده را در مورد این فرد خراب کند. یعنی اگر لغزش به گونه ای شد  که اگر زمانی  آن فرد آمد و ادعای نبوت کرد و گفت خداوند مرا به نبوت مبعوث کرده است، مردم نگویند  تو نبی نمی توانی باشی بدلیل اینکه آن کار را کردی و فلان لغزش را مرتکب شدی !!! در حقیقت عصیان آدم ع  اشکالی برای دوران نبوت ایجاد نکرده است . اگر خدا این خبر را به ما نمی داد، ما هرگز نمی فهمیدیم که حضرت آدم دچار لغزش شده است. حضرت آدم در مرئی و منظر مردم فریب شیطان را نخورد تا مردم امتش بر او ایراد بگیرند و او را سرزنش کنند . 

فرق بین عصیان و گناه :

  عصیان به معنای سرپیچی از فرمان و اعم از گناه می باشد.يكى از نكات كليدى  در بحث عصمت انبیاء،  فهم  تفاوت معنای عصیان و گناه و تمايز قائل شدن ميان لغزش به معنای گناهی که مستوجب عذاب و مجازات می باشد با لغزشی که پیش از وحی مخل به مقام نبوت نمی باشد.  

  گناه  بر دو قسم است: 

 الف) گناه مستوجب آتش جهنم  که از ساحت انبیاء الهی به دور می باشد.  

 ب) اشتباهات نسبی بسیار کوچکی  که برای انبیا قبل از نزول وحی جایز بوده و مضر به مقام نبوت نمی باشند.

 گناه  نوع اول، آن است که انجام دهنده آن مستحق مجازات است. ولي گناه نسبي نوع دوم آن است كه گاه بعضي اعمال مباح و يا مستحب در خور مقام افراد بزرگ نيست، آن‌ها بايد از اين اعمال چشم بپوشند و به كار مهمتر بپردازند، مثلاً نمازي را كه ما مي‌خوانيم قسمتي از آن با حضور قلب و قسمت ديگر بدون حضور قلب مي‌گذرد، كه اين گونه نمازها هرگز در خور مقام انبياء ومعصومين (عليهم السلام) نيست، بلكه آنان درحين نماز شايسته نیست به دنیا توجه کنند. البته درغير اين صورت مرتكب گناهي نشده‌اند  که مستحق عذاب و آتش شوند، ولی از درجات آنان کاسته می شود. حضرت آدم نیز سزاوار بود، از چيزي كه نهي شده بود نخورد و برای ایشان شایسته نبود این امر را  فراموش کند اگرچه چنین امری در ردیف خوردن مسکر و عمل زنا و... نیست. 

 ظلم به نفس:

 در رابطه با اینکه حضرت آدم و حوا در باره ظلم به خود سخن گفته اند، باید بگوئیم :

 اولا: گناه  زیر مجموعه ای از ظلم است. نه اینکه هر ظلمی گناه باشد.

 ثانیا : ظلم در قرآن نوعا بمعنای گناه بکار رفته ولی  دامنه گسترده ای دارد .

 ثالثا: برای دوره قبل از نبوت  حضرت رضا علیه السلام  گناهان را  به مستحق برای عذاب و جایز ( دقت شود که جایز به معنای توصیه نمی باشد یعنی امکان دارد ) تقسیم کرده اند. 

 رابعا: بعضی مواقع ظلم و گناه معادل یکدیگر به کار می روند. " ظلمت نفسی " یعنی گناه کردم.

 خامسا  "  ظلمنا انفسنا " که حضرت ادم و حوا در مورد خود بکار برده اند به معنای گناه مخل به مقام نبوت نمی باشد.

 گفته می شود که خود حضرت امیر یا امام سجاد علیهماالسلام هم گناه کرده اند،  آنجا که ظلم به نفس خویش را به پروردگارشان عرضه داشته اند. همانگونه که تذکر دادیم حوزه های اعمال با هم متفاوت اند. ظلمت نفسی که امیرالمومنین و یا امام سجاد عرضه می دارند به معنای گناه  رایج که عموما به آن دچارند نیست و اینکه مثلا آن حضرات به نوامیس مردم نگاه می کردند و بعدا  متنبه شده و به خدا عرضه می داشتند  که خدایا: " ظلمت نفسی ".

اصلا این فرض درست نیست و کلاس آنها در این سطح  نیست.  البته ممکن است ما هم که دعای کمیل می خوانیم همین گناهانی را که خودمان مرتکب می شویم در نظرمان بیاید که هیچ ربطی به سطح و مقام امیرالمومنین علیه السلام ندارد و به هیچوجه " ظلمت نفسی "  برای آن حضرت به معنای گناه نیست !

 پس یک حوزه ا ی را که نویسنده مقاله " توهم عصمت " تشخیص نداده و همه را یکسان تلقی کرده است، همین عبارت "  ظلمت نفسی " است که عموم مردم و انبیاء و امیر المومنین علیه السلام را در یک حوزه و سطح  دیده است.

 حضرت آدم در بهشت بوده و در آن زمان نبی نبوده و امتی وجود نداشته و تعهدی نیز برای حضرت آدم نسبت به سایر مردم وجود نداشته است  و این معنادر کلام مامون مشخص است. او از امام علیه السلام سوال می کند  يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ لَيْسَ مِنْ قَوْلِكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ مَعْصُومُونَ؟  آیا انبیاء معصوم اند ؟ موضوع مورد سوال " عصمت انبیاء " است،  نه کسی که نبی نشده است. یعنی ابتداء باید شخص  به مقام نبوت  برسد و فرستاده خدا بشود و  بعد ما به دنبال عصمت در ایشان  بگردیم  و اگر کسی نبی نباشد لزوم عقلی ندارد که معصوم باشد. حتی ممکن است کسی نبی نباشد و گناه هم نکند.

 اگر کسی متعرض این نکته شود که آیا  کسی که قرار است نبی بشود عقلا نباید قبل از نبوت گناه کند ؟ در جواب می گوئیم:

  آن گناه و یا اشتباهی که بعدا به نبوتش ضربه بزند نباید مرتکب شود.گاهی ممکن است  یک خطای کوچک به نبوت ضرر بزند و گاه یک کار به ظاهر بزرگ مثل یک قضاوت اشتباه هم به نبوت ضرر نزند . قطعا کسی که قرار است در آینده نبی شود نباید گناهانی که قبح ذاتی دارد مرتکب گردد مانند زنا  و قتل نفس بدون دلیل .

وسوسه و قسم شیطان:

 قرآن می فرماید: وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحينَ  الأعراف: 21  

 حضرت آدم در ماجرای اغوای شیطان  استکبار نورزید، زیرا مقام او خیلی بالا بود: وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ  

  البقرة: 31   خدا همه اسماء را به آن حضرت یاد داد یعنی او علم زیادی داشته و  قبله ملائکه شده و ملائکه به سوی او سجده کردند. خداوند او را تکریم کرده است. این موارد دلالت می کند بر اینکه حضرت آدم علیه السلام دارای مقام بالائی بوده است.

 در چنین شرایطی شیطان موفق به فریب دادن آدم شد:

    در روایات داریم که آن حضرت باور نمی کرد کسی بخدا قسم دروغ بخورد، زیرا  این کار سابقه قبلی نداشته است و تصور حضرت آدم این بوده که اگر کسی قسم جلاله بخورد باید قسم او را پذیرفت. شیطان در قالب موجود دیگری آمد و نه در چهره واقعی خودش.

شیطان به دروغ گفت که خدا نهی را برداشته است. شیطان وسوسه کرد، تور انداخت و کشش ایجاد کرد و گفت من خیر خواهی برای شما می کنم  .

 پس آدم و حوا  با اولین وسوسه به دام شیطان نیفتادند و وقتی او قسم خورد به تردید افتادند که نکند منظور خدا چیز دیگری بوده است و الان چنین نهیی وجود ندارد.

کار حضرت آدم از روی استکبار نبوده است:

 ما وسوسه شدن حضرت آدم را  نفی نمی کنیم قطعا امر خدا به حضرت آدم واضح و روشن بوده و آدم هم باید اطاعت می کرد ولی می گوئیم  شرایط  اینگونه  نبوده که مثلا خدا گفته باشد نماز بخوان  و آدم با حضور ذهن نسبت به این امر بگوید من نماز نمی خوانم مانند آنچه شیطان انجام داد.نکته مهم این است که  شیطان استکبار ورزید و حضرت آدم استکبار نورزیده است . شیطان از عمل خویش نادم نشد اما آدم دریافت که فریب خورده و توبه کرد. مثلا فریب شیطان را خورد که خدا گفته است تو به درخت نزدیک نشو ولی حکمش عوض شده و حالا مجاز هستید. ضمن اینکه با خوردن میوه زنگی جاوید هم خواهید یافت و... 

در اینجا استکباری روی نداده است ولی وسوسه برای دستیابی به مقامات بالاتر پدیدار گشته است.  آنقدر شیطان می گوید تا آدم تردید در حکم خدا کند مثل همه ما مسلمانان  که می گوئیم الهی ما را بخودمان وا نگذار. خدا در این مورد آدم را به خودش و به عقلش واگذاشت و هشدار دیگری به او نداد  ولی  در مورد انبیاء و ائمه علیهم السلام فرشته روح را در کنارشان قرار داده است  تا اگر دچار وسوسه شیطان شدند به ایشان تذکر می دهد و چهره شیطان را برای ایشان هویدا می کند. 

 بعضی از متکلمین این لغزش را به "ترک اولی" تعبیر کرده اند ولی در روایات ما "ترک اولی" مطرح نشده  و در کلام معصوم  تعبیر صغائر موهوبه را داریم.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید