بسم الله الرحمن الرحیم

نقدی بر مقاله " توهم عصمت"

قسمت دوم

 

مقدمه

در قسمت نخست این مقاله ، به درج دیدگاههای توهم آلود یکی از مروجین سلفی گری و وهابیت در باره مسئله " عصمت انبیاء " پرداختیم. ایشان نام نوشته خود را "توهم عصمت" نامیده و داستان موسی و شبان از مثنوی مولوی را مبنای قضاوت در مورد اعمال پیامبران قرار داده و نهایتا نتیجه گیری کرده بود که حضرت موسی علی نبینا و آله وعلیه السلام دچار اشتباه شده و معصوم نمی باشد . در قسمت اول  ضمن رد داستان تخیلی " موسی و شبان "  خاطر نشان ساختیم که توهمات نویسنده در رد عصمت انبیاء منجر به نقض غرض در برنامه هدایت الهی انسانها می شود . نویسنده مقاله انکار عصمت را به همه انبیاء تسری داده و با نقل تحریف آمیز ماجراهای بعضی از رسولان الهی ،بیش از پیش خود را غرق در خیالات واهی نموده است . ما در این قسمت، پاره ای از گفته های ایشان را نقل و  پاسخ می دهیم.

 

ایشان می نویسند :

"داستان حضرت موسی و حضرت خضر نیز همین گونه است. در آن داستان چندین بار هم موسی عمل اشتباهی انجام می دهد و خضر نهایتا بدلیل اشتباهات مکرر موسی از او جدا می شود.از این داستانها مکررا نقل شده است با این وجود چگونه می توان گفت پیامبران معصوم به آن معنا که تعریفش در بالا ذکر شد وجود دارد؟

پاسخ:

اولا:

نویسنده بدون نقل داستان حضرت خضر و موسی، حکم به عدم عصمت حضرت موسی و العیاذ بالله سهل انگاری خداوند در برنامه حضرت کلیم الله می کند و هرگز به خود نهیب نمی زند که چرا خداوند چنین فرد پر اشتباهی را برای هدایت بنی اسرائیل منصوب و تایید می کند . نویسنده مقاله و همفکران او بدون توجه و یا عمدا انگشت ندانم کاری  را به سوی خدای متعال نشانه می روند و او را به قصور در برنامه هایش متهم می کنند. آیا با چنین دیدگاهی مبنی بر ارسال پیغمبران خطاکار  همه بشریت معطل نیستند؟ چگونه کسی که به تعبیر نویسنده مکررا خطا می کند ازعهده تعلیم کتاب و حکمه و تزکیه انسانها بر می آید؟

آل عمران آیه  ۱۶۴: لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ
و عجیب تر آنکه دستور به اطاعت مطلق از ایشان ،از ناحیه پروردگار صادر می شود؟

نساء آیه 80: مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ

. چگونه یک فرد پر اشتباه توان تعلیم حکمت به انسان ها دارد ؟ ، مضافا بر اینکه خداوند متعال به حضرت موسی لباس " حکم " و " حکمت " پوشانیده و او را از محسنین قرارداده است .

قصص، ۱۴: وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَىٰ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا ۚ وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ

ثانیا:

 گرچه حضرت موسى (ع) از پیامبران اولوالعزم و پیشگامان رسالت بود، ولى "فوق کل ذی علم علیم "، لذا تعلیم برخى نکات توسط خضر (ع) به ایشان در جهت ارتقاء علمی آن پیامبر بزرگ محسوب می شود، زیرا تمام علوم انبیاء قابل مقایسه با علم خداوند نیست. اگر خداوند از طرق مختلف ـ ازجمله اینکه خضر علیه السلام را بر این کار مامور کند- بخواهد بر علوم پیامبر خویش بیفزاید، این امر فضیلتی برای آن رسول خداست. اعتراضات  حضرت موسی، عکس العمل طبیعی هر انسانی است که عملی به ظاهر خلاف و غیر عاقلانه را مشاهده می کند و این اعتراضات از مصادیق گناه و قضاوت به ناحق محسوب نمی شوند ، الا اینکه ظرفیت و صبر ایشان محدود بوده و اساسا خدا هم می خواهد ظرفیت وجودی وی را افزایش دهد. در واقع پروسه تعامل حضرت خضر و موسی ، فرایند یک دوره تعلیم و تربیتی برای پیامبری صاحب شریعت است و این واقعه در منظر عموم نیست تا تلقی عصیان و  خطا از آن شود.  از طرفی خیز و عجله موسی برای احقاق حقوق دیگران و نهی از منکر نه تنها مذموم نیست، بلکه پسندیده و نیکوست .اما خدا می خواهد به موسای کلیم بفهماند که کارهای خدا حکیمانه است و خدا تقدیراتی دارد که آن را در ملک خویش و در مخلوقاتش جاری می سازد اگرچه برای برخی ناخوشایند جلوه کند .و با این نحوه تعلیم  خدای حکیم علیم، نبی اولی العزم خود را به مقام رضای به قضاء الهی  ارتقاء می دهد.

وجوه حکمت رفتار های جناب خضر ع نیز توسط امامان ع یعنی حاملین علوم الهی بیان شده است .به قرائن و شواهد ذیل در عظمت مقام علمی حضرت موسی علیه السلام توجه کنید: 

۱- در اوّلین لحظات ملاقات ، خضر (ع) مقام علمی حضرت موسی را در جوابِ سلام او متذکر می شود و در جواب  موسى (ع) مى‏گوید: "السلام علیک یا عالم بنى اسرائیل" بدین گونه به مقام علمى ایشان اذعان و تصریح مى‏نماید.و پیشتر گفتیم که اعطای منزلت عالمانه ا ی که پایه و اساس حکم و قضاوت باشد ، قبلا از ناحیه خداوند متعال به حضرت موسی انجام شده است . 

فیض کاشانى، تفسیر صافى، ج ۳، ص ۲۵۱؛ بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۲۷۸ و ۲۸۶.

۲- بر اساس برخى روایات، از جمله حدیثى از حضرت امام صادق (ع): حضرت موسى (ع) چنین مى‏پنداشت که تمامى علوم و دانسته‏ها در الواحِ آسمانى که بر وى نازل شده، وجود دارد و ایشان از همه داناتر است

تفسیر صافى، ج ۳، ص ۲۵۲؛ بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۳۰۳ و ۳۰۹.

خداوند متعال، بنابر حکمت و مصلحت خویش اراده نمود، این تصور را برطرف کند. از این رو چنین مقدر ساخت که در قالب بیان تقدیراتش ، علم او را افزایش دهد.

۳- حضرت خضر (ع) تنها نسبت به برخى امور آگاهى داشت که حضرت موسی به آن علم نداشت ، اما مجموع علوم ایشان نسبت به علومِ حضرت موسى (ع) کمتر بوده و دانش این نبى اولوالعزم از خضر (ع) بیشتر است. از این روست که حضرت امام صادق (ع)، موسى (ع) را از خضر (ع) اعلم و آگاه‏تر دانستند

تفسیر صافى، ج ۳، ص ۲۵۲؛ بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۲۷۸ و ۲۸۶.

به دیگر سخن، از مجموع آیات و روایات مربوط به داستان حضرت موسى و خضر (ع) استفاده مى‏گردد، علومى نزد خضر (ع) وجود داشت (معارف و حقایق مربوط به تکوین و زندگى انسان‏ها و...) که بر اساس ولایت و رحمت خاص و مطلقه‏ى الاهى نصیب او گردیده بود و این علوم، دخالتى در مسئله ی رسالت و نبوت حضرت موسى (ع) نداشته‏اند و اعتراض موسى (ع) به خضر نیز بر اساس علوم مربوط به ظاهر و شریعت و فروعات دینى بود و این امور نیز به هیچ وجه مخل مقام عصمت نمی باشد . از این روى خداوند متعال بدین طریق، پیامبر خویش را با برخى علوم غیبى و حقایق پشت پرده آشنا ساخت . 

۴- منشأ علمِ خضر (ع) همان منشأ علمِ حضرت موسى (ع)؛ یعنى تعلیماتِ الاهى و ابلاغ از سوى خداست. بنا براین عصمت حضرت موسی با افزیش آگاهی اش از طریق حضرت خضر خدشه دار نمی شود. 

۵- آموزش بعضى اسرار از سوی خضر به موسى (ع) بیانگر لیاقت  و شایستگى روحى موسى (ع) است تا خداوند او را نسبت به آنچه نمى‏داند، آگاهى دهد. البته دریافت این رحمت خاص و فیض ویژه ی إلاهى، نیازمند علل و عوامل (بیرونى و درونى) است، و این امر در خصوص حضرت موسى (ع)، از راه عامل بیرونى، یعنى خضر (ع) تحقق یافت. بدین سبب است که خضر (ع) تصریح مى‏دارد که آنچه من گفته‏ام، از جانب خود نبوده و اراده‏ى خدا بوده که به وسیله‏ى من، حقایقى را برایت تبیین نماید.

ادامه دارد ...

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید