بسم الله الرحمن الرحیم

مناظرات نوشتاری آقای مهدی چهل تنی با مدعیان قرآنی

قسمت چهارم

سوء استفاده مدعی قرآنی از ناآگاهی مخاطبین خویش

ج: آنچه تاکنون ملاحظه فرمودید، یا آنچه به وفور در بخش آینده مطالعه خواهید فرمود، به هیچ وجه از جمله خبط و خطاهائی نیست که امکان دارد هر کس در بحث و گفتگو به آن دچار شود. چنان اشتباهاتی امکان پذیر و قابل تحمل است همچنانکه عقاید مختلف – حداقل در بحث و مناظره- قابل تحمل است اما آنچه غیر قابل تحمل و غریب است: تحریف و تبدیل معارفه حقه دینی و حرافی و تئاتر و نمایش بر سر عقاید مذهبی است. توجه فرمائید:

 

 در الغارات ثقفی نامه ای از امیر المومنین علی(ع) ثبت است که گله و شکایات زیادی نسبت به خلفا در آن موجود است. در میان این شکایات عبـارت "کان مرضی السیره و میمون النقیبه = سیرت ( عمر) پسندیده و نفس او مبارک بود نیز آمده است همچنان که مصحح کتاب در پاورقی توضیح می دهد  در مدرک دیگری از این نامه آن عبارت بصورت " کان مرضی السیره و میمون النقیبه عندهم = سیرت او نزد ایشان و مردم پسندیده و نفس او مبارک بود آمده است . با مطالعه متن نامه در الغارات ثقفی هر منصفی تصدیق خواهد کرد که فقط عبارت دوم با سایر فرازهای نامه هماهنگی دارد. بفرض اگر کسی به چنین نتیجه ای دست نیابد ، باز هم قابل تحمل خواهد بود اما توجه فرمائید محقق محترم در مقابل توضیحات بالا چه ارمغانی آورده اند:

 

ثالثا" واژه عندهم بعد از عبارت مرضی السیره و میمون النقیبه نه تنها با سایر فقرات نامه که در آن ابوبکر و عمر صریحا "مورد تائید علـی قـرار گرفته اند[1] هماهنگی ندارد بلکه اساسا غلط است زیرا ضمیر هم = ایشان مرجع می خواهد و هیچ مرجعی برای آن ضمیر در جملات قبلی نامه نیست و از اشخاصی سخن نگفته تا ضمیر به آنها برگردد....صفحه 49 نامه.

 

پس اگر مرجع ظاهری برای یک ضمیر در یک جمله یا سلسه ای  از جملات نبود اساسا" غلط است. این طور نیست؟

 

عرض جواب : بنده صاف و صریح این عمل را حقه و توهین به عقل و خرد خوانندگان می دانم. نویسنده آن نامه و این بهانه هر کس هست ، قطعا" می داند که مرجع ضمیر در این عبارت به جهت معلومیت مقدر است و یقینا "هر کس با الفبای زبان عربی آشنا است مرجع مقدر را شنیده و به وفور در زبان و ادبیات و شعرها و نامه های این زبان خوانده و دیده است ،به خصوص در سبک سخن علی علیه السلام ،محقق محترم ما نیز این را می دانند زیرا وقتی ادعا می کنند "پاره ای از احکام شیعه با قرآن نمی خواند" حداقل یک بار قرآن را تـلاوت کرده اند یا حداقل یک بار سوره شریفه "انا انزلناه فی لیله لیلـــــه القدر"[2] را خوانده اند شگفت آور نیست آنچه محقق محترم در این جا "اساسا" غلط می دانند همان چیزی است که بارها به آن  استناد کرده اند و آن خطبه 219 از نهج البلاغه است:

 

"لله بلاد فلان فقه قوم الاود وداوی العمد و اقام السنه و خلف الفتنه . ذهب نقی الثوب قلیل العیب"

 

" اصاب خیرها و سبق شرها ادعا الی الله طاعته و اتقاه بحقه. رحل و ترکهم فی طرق متشعبه "

 

در این خطبه چندین ضمیر با مرجع مقدر وجود دارد که قبل از آن از اشخاصی یا اشیائی سخن گفته نشده است و از آن جمله ضمیر "هم" در فعل  "ترک" ،حال محقق محترم بفرمایند" با وجودی که هیچ مرجعی برای ضمیر در جملات قبلی خطبه نیست و از اشخاصی سخن نگفته تا ضمیر "هم" به آنها برگردد. این ضمیر معلق در خطبه ای که بارها مورد استناد حضرتعالی قرار گرفته به کجا بر میگردد؟

 

حقیقت آنست که مرجع ضمیر در این جا نیز به جهت معلومیت مقدر است و این عبارت " اساسا" غلط" نیست بلکه نمونه ای از بلاغت سخن است . دقیقا" ضمیر "هم" در  "ترکهم" به همان مرجعی باز می گردد که ضمیر" هم "در "عندهم " معتقدم کسی که عبارت مرض السیره و میمون النقیبه عندهم را به آن دلیل که مرجع ضمیر ظاهر نیست "اساسا غلط" توصیف می کند و به عبارت دیگری نظیر آن مکرر استناد می فرماید، بسیار زیادتر از مقدار مجاز، بندگان خدا را نادان و گیج فرض فرموده و حداقل در هنگام جواب دادن به هیچ اصلی پای بند نیست مگر اصل جواب. آیا این است روش طالبان حقیقت؟

 

حقیقت ،تحقیق، انصاف قرآن دین و مذهب.... الحق امور بزرگی را به بازی گرفته اید.

 

" ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید."

 

سرمایه گذاری بر روی فرض عدم علم و اطلاع خوانندگان یقینا" فرضیه نادرستی است و توهین آشکار به عقل و خرد بندگان خدا ،محقق محترم قمارهای ادبی کلانی فرموده و ادعاهای بی اساسی را به مدعیات گذشته خود افزوده اند در صفحه 45 از نامه آذرماه 66 مرقوم داشته اند. هر چند اصل حدیث غدیر متواتر بوده و در صحت آن هیچ تردیدی نیست ،ولی تبریک عمر به علی در آن ماجرا (غدیر) خبر واحد بوده و نمی توان به وقوع آن مطمئن بود.

 

عرض جواب : متاسفم ادعای بی اساس می فرمائید و در مسائل مهم اعتقــــادی بی پروا سخن می گوئید. حدیث تهنیت عمر به علی(ع) در آن "ماجرا" نه تنها خبر واحد نیست بلکه از اخبار متواتر است. هر کس اندک دستی در حدیث و اندک آشنائی با تاریخ اسلام دارد آن را از طرق بسیار گوناگون شنیده است. این روایت ختم می شود به صحابه ای مانند: ابن عباس براءبن عازب. زیدبن ارقم . سعدبن وقاص . ابو سعید حذری. انس بن مالک و ... از کتب اهل سنت مراجعه فرمائید به مسند احمد بن حنبل ج 4- تفسیر طبری ج3- البدایه والنهایه ج5- فرائد السمطین باب 13 تمهید الاصول ابوبکر باقلانی ، مرقاة الشعر ابوعبداله مرزبانی.  فصول الهمه ابن صباغ مالکی . کفایه الطالب ابوعبداله کنجی شافعی. فضائل الصحابه سمعانی. مناقب خطیب خوارزمی . مناقب ابن جوزی . مناقب ابن مغازلی و .. دقت فرمائید:

 

ابوسعید خرکوشی در شرف المصطفی از براء بن غازب و امام احمد بن حنبل در مسند از ابوسعید حذری با لفظی نزدیک واقعه را اینگونه نقل می کنند:

 

" ثم قال النبی هنئونی ان الله تعالی خصنی بالنبوة و خص اهل بیتی بالامامة، فلقی عمر بن الخطاب فقال: طوبی لک یا ابالحسن ، اصبحت و امسیت مولای و مولا کل مومن و مومنه"

 


[1] درباره این تائید بعدا" سخن می گوئیم

[2] ضمیر  ه در انا انزلنا

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید