بسم الله الرحمن الرحیم

مناظرات نوشتاری آقای مهدی چهل تنی با مدعیان قرآنی

قسمت نهم

توجیه جنایت در پوشش نظریه اجتهاد ابن تیمیه و سایرین

 7)نمونه دیگری از بی تعصبی

ماجرای حکم بن ابی العاص

و حکم بن ابی العاص : پیغمبر اکرم فرمود: وقتی فرزندان ذکور عاص به سی نفر رسیدند، مال خدا را دست به دست می گردانند و بندگان خدا را به بردگی می گیرند و دین خدا را به فریب می آلایند. مراجعه فرمائید به جلد چهارم مستدرک حاکم از امیر المومنین علی – ابوذر غفاری- ابو سعید حذری و حکم بن ابی العاص همان کسی است که بنا بر قول " دمیری" در حیاة الحیوان ، یکی از همسایگان رسول خدا در مکه بود. بسیار در دشمنی با آن حضرت بی حیا و بسیار در آزار رسول خدا خشن بود. پس از فتح مکه به مدینه آمد و ناگزیر اسلام آورد اما غالبا" پشت سر رسول خدا حرکت می کرد و ادای آن حضرت را در می آورد و پشت سر آن بزرگوار زبانش را از دهان بیرون آورده و شکلک می ساخت. مراجعه فرمائید به انساب بلاذری ج 5 - الاصابه ج 1 سیره حلبی ج1- فائق زمخشری ج 2- تاج العروس ج 6

پس از تکرار این حرکات پیغمبر اکرم او را از مدینه طرد و به طائف رفت . لعن صریح او از زبان پیغمبر اکرم و از قول گروهی صحابه در کتب و مسانید اهل سنت ضبط است . به روایت عایشه آیات شریفه وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَّهِين(10)هَمَّازٍ مَّشَّاء بِنَمِيمٍ(11)مَنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ(12) [1]= هرگز اطاعت مکن احدی از منافقان دو رو را دایم سوگند می خورند و پی در پی عیب جوئی و سخن چینی می کنند و تــا می توانند مردم را از خیر و سعادت باز داشته و به ظلم و بدکاری می کوشند درباره حکم بن ابی العاص نازل شد- مراجعه فرمایند به الدرالمنثور ج6 - سیره حلبی ج 1- سیره زینی دحلان ج1

و باز از قول عایشه خطاب به مروان آمده است : " خداوند پدر تو را " حکم بن ابی العاص را " لعنت کرد و تو در صلب او بودی و تو سهمی از لعنت خداوندی[2]

این مرد پلید تا زمان رحلت رسول خدا در تبعید بود. هنگام خلافت ابوبکر و عمر در طول سیزده سال عثمان بسیار کوشید تا عموی خود را به مدینه باز گردانده و اعاده ی حیثیت کند. حلبی در سیره خود می نویسد در برابر اصرار عثمان خلیفه دوم به او گفت : " و یحک یا عثمان تتکلم فی العین  رسول الله و طریده و عدو الله و عدو رسوله = وای بر تو ای عثمان سخن می گوئی در باره لعنت شده رسول خدا و مطرود او، دشمن رسول خدا و دشمن خدا؟

فلما ولی عثمان رده الی مدینة فاشتد ذلک علی مهاجرین و الانصار فانکر ذلک علیه اعیان صحابه فکان ذلک الاکبر الاسباب علی القیام علیه = هنگامی که عثمان به ولایت رسید حکم بن ابی العاص را به مدینه باز گردانید. این عمل بر مهاجرین و انصار گران آمد و بزرگان صحابه عثمان را نکوهش کردند و این بزرگترین علت برای قیام علیه او بود.

بهر حال حکم بن ابی العاص به دستورعثمان به مدینه آمد و سهم عظیمی از غارت بیت المال مسلمین را تصاحب کرد. اکنون عثمان در گذشته و حساب عمل او در روز جزا با خداوند است اما یک محقق بی تعصب و تحلیلگر مرقوم فرموده اند:

" خلیفه سوم به گمان ندامت وی پس از مدتی او را باز گرداند و بعنوان تالیف قلوب به" مصداق المولفه قلوبهم" مقداری پول به او داد. وقتی قرآن کریم اجازه میدهد" به کفار برای جلب قلوبشان از زکات داده شود پیغمبر همین کار را با ابوسفیان کرد [3] چگونه می توان عثمان را از این اقدام ملامت کرد ....صفحه 23 نامه آذر ماه 66 "

عرض می کنم : ای مسلمانان ، شیعیان و سنیان، شما که در تواریخ و مسانید خود از اسراف بیت المال در زمان عثمان داد سخن داده و شکایت کرده اید به این محقق محترم پاسخ دهید که "چگونه می توان عثمان را از این اقـدام ملامت کرد. ای بزرگان مهاجر و انصار و ای "سلف صالح" شما مانند این بنده تنها به ملامت عثمان کفایت نکردید، بلکه قیام کردید و خلیفه مسلمین را کشتید و یکی از علل آن همین ماجرای حکم بن ابی العاص بود آخر " چگونه می توان عثمان را از این اقدام ملامت کرد" مگر شما توجیه بافی بلد نبودید. یا شاید شما یکصد هزار درهم را مقداری پول نمی دانستید؟ یا شاید صحابه رسول خدا با کمال تعجب مشاهده می کردند که بیت المال مسلمین فقط برای تالیف قلوب بنی امیه و اولاد عاص و عموها و عموزداگان عثمان خرج میشود؟ چنانکه ابن ابی الحدید می نویسد:

" عبداله بن خالد بن اسید از عثمان بخشش خواست. چهار صد هزار درهم به او بخشید . حکم بن ابی العاص را به مدینه باز گرداند و صد هزار درهم به او داد " فدک را از فاطمه زهرا گرفتند و عثمان آن را بمروان داد. دخترش عایشه را بمروان بن حکم تزویج کرد وصد هزار درهم به او بخشید .تمام غنائم فتح آفریقا را به عبدالله بن ابی سرح برادر رضاعی خود بخشید. خمس غنائم ارمنستان را به مروان بن حکم داد. مراتع اطراف مدینه را از دسترس مسلمانان خارج کرده و در اختیار احشام بنی امیه گذاشت."

شگفتا عثمان مردی را که" سلف صالح " و از آن جمله عمر بن خطاب او را دشمن خدا و دشمن رسول خدا می دانستند از تبعید به مدینه آورد و یکصد هزار درهم نیز برای تالیف قلب او پرداخت و ابوذر دوست خدا و دوست رسول خدا را به سبب حق گوئی از مدینه به ربذه تبعید میکند. این اعمال برای تالیف قلوب است؟

عثمان عبداله بن مسعود صحابی جلیل القدر رسول خدا را به سعایت شرابخوار پلیدی همچون ولید بن عقبه بن ابی معیط از مسجد مدینه با مشت و لگد بیرون می کند و عمار یاسر را بفرمان خلیفه مسلمین آنقدر می زنند تا بیهـــــــوش می شود و حکم بن ابی العاص مصداق تالیف قلوب است و هنوز هم تراشنده این توجیهات و بافنده فلسفه برای این جنایات ، نه تعصبی دارد و نه به فرقه ای وابسته است و نه تاریخ را باحدس و گمان می سازد و نه توجیه المسائل می بافد[4]

مرقوم فرموده اند:

" گیریم که عثمان در این تشخیص به خطا افتاده بود، ولی کدام مجتهد را سراغ داریم که مصون از خطا باشد"

عرض سئوال :

 اولا" بنده نمی دانم چرا هنوز هم حضرتعالی "می گیرید " که عثمان در این تشخیص به خطا افتاده بود؟ مگر این نظیر همان کاری نیست که رسول خدا انجام داد؟

ثانیا" " گیریم" که عثمان در این تشخیص به خطا افتاده بود. در بخشش فدک به مروان چطور؟ در تبعید ابوذر به ربذه چطور؟ در کتک زدن عبدالله بن مسعود و مضروب کردن عمار یاسر چطور[5]؟ در مسلط کردن عقبته بن ابی سعیط بر جان و نوامیس مسلمین چطور؟ در ولایت معاویه بر شام چطور؟ در تغییر احکام خداوند چطور؟ ... بخاری و مسلم در صحیحین خود به طرق متعدد روایت کرده اند که نماز سفر را پیغمبر قصر می خواند. هم این دو نفر باز به طرق متعدد نقل کرده اند که عثمان  سنت رسول خدا را بر هم زد و نماز را در سفر تمام می خواند[6] بخاری و مسلم در صحیح خود روایت کرده اند از عبدالله بن عمر که پیغمبر اکرم در " منی " نماز چهار رکعتی را " قصر " خواند . ابوبکر و عمر هم دو رکعت خواندند، عثمان نیز در اوائل خلافت چنین می کرد ولی بعدها چهار رکعت خواند  "گیریم" عثمان دراین تشخیص به خطا افتاده بود با سایر فجایع زمان او چه می توان کرد؟ به چه ملاکی عثمان مجتهد است و قاتلین او که در میان آنها اصحاب رسول خدا و حتی اصحاب بدر و احد بودند مجتهد نیستند؟

ثالثا" : با این منطق چرا ما بدون جهت مزاحم خلفای سه گانه شویم و خطای آنها را در اجتهاد " بگیریم" چه مانعی دارد بگوئیم: خالد بن ولید در قتل مسلمان نمازخوانی همچون مالک بن نویره اجتهاد کرد و به خطا رفت معاویه در قتل حجر اجتهاد کرد و به خطا رفت . خالد در زنا با زن مالک اجتهاد کرد و به خطا رفت . عبیداله بن عمر در قتل هرمزان اجتهاد کرد و به خطا رفت و الی الاول و الاخر ... شما کدام مجتهد را می شناسید که خطـــــــــا نمی کند؟ ای ... ید ....ای

خوانندگان عزیز و محترم دقت فرمائید که سر رشته انحرافات دیروز و امروز از کجا است. با منطق همین محقق محترم است که ابن تیمیه در منهاج السنه می نویسد: عایشه در خروج بر علی اجتهاد کرد و به خطا رفت، اما مجتهد مخطی در کتاب و سنت آمرزیده است [7] ابن ابی الحدید در شـــــرح نهج البلاغه مینویسد: ابوبکر و عمر در تخلف از جیش اسامه اجتهاد کردند.

 ابن کثیر مینویسد: خالد در قتل مالک اجتهاد کرد و به خطا رفت.

 قوشچی در شرح تجرید می نویسد: منع فاطمه زهرا از خمس، مخالفت مجتهدی بود با مجتهد دیگر یعنی خلیفه یک مجتهد و پیغمبراکرم یک مجتهد - ابن حزم نابکار در فصل[8] مینویسد: معاویه و کسانی که با او بودند " مجتهدون ماجرون اجرا" واحدا" ابن تیمیه درباره معاویه می نویسد انه کعلی بن ابیطالب فی ذلک" ابن کثیر درباره معاویه می نویسد معاویه مجتهد ماجور انشاء الله . و بالاخره ابن حزم در المحلی می نویسد: عبدالرحمن بن ملجم لم یقتل علیا الا مجتهدا" متاولا" و مقدرا" انه علی صواب" و باز ابن حزم در المحلی می نویسد " معاویه رحمه الله مخطی ماجور مره لانه مجتهد = معاویه که خداوند او را رحمت کند خطا کار ماجوری  است و یک اجر بیشتر ندارد زیرا او مجتهد بود. ابن حجر در تطهیرالجنان می نویسد" کان معاویه ماجورا" علی اجتهاده"......و.... و چرا ابولاخیر شافعی در باره یزید نگوید" ذاک امام مجتهد" والی آخر.

شما کدام مجتهد را میشناسید که در اجتهاد خود خطا نمی کند ؟ و اکنون شما کدام خطا کار و بدعت گذار و اسرافکار و بیت المال خواری را میشناسید که با منطق این محقق محترم تبرئه نشود و ضمنا" اجر واحدی را به سبب کوشش در اجتهاد پس انداز نکند؟ در گذشته و حال و آینده.


[1] سوره مبارکه قلم آیات شریفه 12 به بعد

[2] ما به نتیجه گیری عابشه کاری نداریم . منظور شهادت عایشه بر لعن حکم بن ابی العاص است.

[3] بخشش به ابوسفیان اگر درست باشد واز جعلیات راویان بنی امیه در تاریخ نباشد از زکات نبود بلکه از سهم غنائم مخصوص پیغمبر اکرم بود

[4] مثال عمار یاسر، ابوذر، عبداله بن مسعود برای نشان دادن روحیه عثمان است و اینکه چنین کسی سزاوار چنان توجیهـی (تالیف قلوب ) نیست درباره این سه نفر میان اینجانب و محقق محترم بحثی نبوده است

[5] باید دقت کرد که زورگوئی و ستمکاری خلفا در اسلام از کجا آغاز و از چه کسانی ریشه می گیرد

[6] برای تحقیق ماجرا مراجعه فرمائید به صلوة المسافرین و قصرها جزء اول صحیح مسلم. صحیح بخاری مجلدات و ابواب مختلف  و طبری جلد 2. ابن اثیر جلد 4

[7] نه تنها آمرزیده است بلکه به استناد روایتی به سبب کوشش در اجتهاد نزد خداوند ماجور نیز هست . این روایت که اینهمه بر روی آن بنا ساخته و ترجمه  یافته اند سندی بسیار سست دارد

[8] الفصل فی ملل و اهواء و النحل 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید