بسم الله الرحمن الرحیم

توحید از منظر مصطفی حسینی طباطبائی و سلفیه 

قسمت هشتم

تعریف صحیح عبادت و رسوایی طباطبائی!

مقدمه

در کنکاش پیرامون عقاید توحیدی مصطفی حسینی طباطبائی به مساله عبادت رسیدیم. مشاهده گردید که وی به صورت عامدانه از ارائه تعریفی مشخص و برآمده از کتاب و سنت در مورد «عبادت» حذر داشته و بر اساس نظرات شخصی، مفاهیمی را بر این واژه دینی تحمیل می نماید و از سوی دیگر هرگونه تعریف و برداشت مخالف نظر خود را باطل و گاه در حد شرک اعلام می نماید. در این نوشتار با ارائه تعریفی صحیح از عبادت که مستخرج از قرآن و سنت می باشد، نشان خواهیم داد چرا آقای طباطبائی از ارائه تعریف صحیح عبادت رویگردان بوده است.

آنکس که بداند و نخواهد که دیگران بدانند

قبل از هر چیز شایسته است تا با نگاهی به خود، رابطه خویش را با پروردگارمان مرور کنیم. پر واضح است که باور و توجه ما به خداوند از عمیق ترین باورها و فطرتاً مستعد پرستش ذات باریتعالی هستیم و نسبت به پرستش غیر او بیزاری داریم. در این خصوص مصطفی حسینی طباطبائی می نویسد:

آري، بزرگان صحابه نمي‌خواستند كه مسلمانان بر اشيا معيني به عنوان مهر نماز سجده کنند. آنان را از اين كار منع مي‌نمودند و فلسفه اين موضوع نيز روشن است چرا كه نماز، امري مقدس به شمار ميرود و در صورتي كه ابزار ويژه‌ای مانند مهر داشته باشد به تدريج آن ابزار نيز مقدس خواهد شد و مايه پرستش مي‌گردد چنانكه امروز ملاحظه مي‌كنيم به نزد برخي، مهر نماز مقدس گشته و آنرا مي‌بوسند و بر بالاي ديده مي‌نهند و از آن شفا می‌طلبند. پس اگر كسي از قواعد فقه اسلامي آگاه باشد لازم است به عنوان «سد ذرائع» از اينگونه اعمال جلوگيري كند تا مهرپرستي رواج نيابد، نه آنكه اين بدعت را توسعه بخشد و مردمي را كه مستعد پرستش اشيا هستند به خطر شرك نزديك كند .

بنابراین از نظر طباطبائی که مدعی امامت سلفیان ایران است، ما مردمی مستعد شرک هستیم و کسی همچون او که آگاه از فقه اسلامی است باید حواسش به ما باشد تا به شرک نگرائیم. در مقاله قبل تحت عنوان "حربه تکفیر ، ابزار مصطفی حسینی طباطبائی در تعریف عبادت" نشان دادیم که چشمان او، هر آنکس را که هم عقیده وی نباشد مشرک می‌بینید. در این نوشتار خواهیم دید که صاحب چنین عقیده‌ای، در تعریف عبادت،دست به جعل بزرگی زده است .

 عبادت تنها به معنای خضوع و تذلل صرف‏ نیست

در مکتوبات طباطبائی، عبادت به خضوع و تذلّل معنا می‏شود ولی خضوع معنایی فراگیر و کامل نیست زیرا همگی می‏دانیم که خضوع فرزندان در برابر والدین و فروتنی دانشجو در برابر استاد، هر چند بالاترین حدّ خضوع باشد، عبادت پدر و مادر و استاد نیست. قرآن به‏ مسلمانان دستور می‏دهد که در برابر والدین، آخرین حدّ خضوع و کوچکی را ابراز دارند[1]؛ بنابراین هر نوع تذلّل و فروتنی و کوچکی به تنهائی نمی‏تواند نام عبادت به‏ خود بگیرد. همچنین پذیرش این ادعا که عبادت، خضوع مطلق‏ نیست بلکه آخرین مرحله خضوع در برابر کسی است که عظمت و کمال او مورد اذعان است، میسر نیست زیرا سجده فرشتگان بر آدم آخرین مرحله خضوع یک موجود امکانی است آنهم با درک عظمت و مقام شامخ مسجود له :

و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الاّ ابلیس...[2]

وللّه یسجد من فی السّموات و الارض[3]

سجده ملائکه، عبادت آدم نبود بلکه تکریم آدم بود اما از نظر ظاهر سجده فرشتگان بر آدم با سجده آنان برای خدا یکسان می باشد به گواه اینکه در هر دو مورد حرف اضافه «لام» به کار می‏رود و تعبیر قران در هر دو مورد یکسان است، در حالی که سجده فرشتگان بر آدم که به جهتی نهایت خضوع است، عبادت‏ نبود ولی دوّمی عبادت خدا است بر این مطلب خود طباطبایی نیز در تفسیر خویش اذعان دارد. از اینجا روشن می‏شود که هرگز نمی‏توان عبادت را در چار چوب تذلّل، تعظیم، تکریم و نهایت خضوع، به تنهایی تعریف کرد بلکه باید برای تحدید و تشخیص عبادت تلاش‏ دیگری کرد. از این رو در آیات قرآنی تامل بیشتری می کنیم.

 اعتماد به الوهیت و ربوبیت، عنصر مقوّم عبادت است

شکی نیست که عبادت نوعی اظهار خصوع در برابر معبود است، خضوع، بخشی از واقعیت‏ عبادت را تشکیل می‏دهد، ولی در کنار این، عنصر دیگری نیز لازم است تا بتوان به آن اطلاق عبادت کرد و آن اینست که فرد خاضع‏ درباره مخضوع له، اعتقاد خاصّی داشته‏ باشد و خضوع وی از چنین اعتقادی‏ سرچشمه گیرد . تا این عنصر بر قلب و دل شخص حاکم نباشد، بالاترین فروتنی‌ها رنگ‏ عبادت به خود نمی‏گیرد. ما مدعی هستیم اگر خاضع برای مخضوعٌ له شان الهی قائل باشد. هر نوع تواضع وی به جهت این شان نام عبادت به خود می گیرد .مثلاً اگر کسی از دیگری اطاعت کند و او را شایسته اطاعت مطلق و استقلالی بداند هر نوع فرمانبرداری وی عبادتش تلقی می گردد.

برای اثبات این ادعا به بررسی عبادت مشرکان و موحدان می پردازیم ؛ چیزی که مسلم است یکی مصداق عبادت حقّ است و دیگری عبادت باطل.

همگی بر این نکته اذعان داریم که موحّدین پیش از قیام به عبادت، معبود خود را خدا می‏دانند و او را ربّ العالمین می‏ شناسند ، سپس در مقابل وی خضوع و خشوع می کند . اگر چنین‏ اعتقادی را از موحّدان بگیریم، همه تواضع های زبانی و عملی او رنگ پرستش به خود نمی‏گیرد.

درباره مشرکان نیز عین همین نظر حاکم‏ است. آنان در برابر بتها خضوع می‏کردند ولی بتها را موجودی ساده نمی‏پنداشتند بلکه معتقد بودند که آنها بهره‏ای از خدائی دارند و به اصطلاح، آنان را خدایانی‏ کوچک می‏ پنداشتند که ربّ و کارگردان بخشی از امور جهان‏ هستند. به دیگر سخن در پرتو عقیده به الوهیت و ربوبیت پنداری و اینکه‏ سعادت و شقاوت زندگی آنان به تمامه در دست‏ آنهاست، به خضوع و فروتنی در برابر آنها می‏پرداختند.

به آیات زیر توجه کنید :

و من النّاس من یتخذ من دون اللّه اندادا یحبّونهم کحبّ اللّه

برخی از مردم برای خدا مثل و مانندی قائل‏ می‏شوند و آنها را مانند خدا دوست می‏دارند.

تا للّه ان کنّا لفی ضلال مبین*اذ نسوّبکم بربّ العالمین

به خدا سوگند ما در گمراهی آشکاری‏ بودیم که شما خدایان دروغین را با پروردگار جهانیان یکسان قرار می‏دادیم.

نتیجه اینکه هر نوع خضوع و اظهار فروتنی جه در گفتار و چه در کردار در برابر شخصی با اعتقاد به‏ الوهیت و یا ربوبیت وی عبادت مخضوع له است ولو  خضوعی کم‏رنگ‏ و کم‏سو ‏باشد. و اگر خضوع و فروتنی هر چند به عالی‌ترین حد برسد و لکن از چنین عقیده‏ای سرچشمه نگیرد تعظیم و تکریم است نه عبادت و پرستش.

 تو دست فاجعه را خوب برملا کردی

در مقالات بعد نشان خواهیم داد که طباطبائی چگونه در مسیر عناد با تشییع حقائق را وارونه جلوه می‌دهد و افعالی را که از سر تعظیم و تکریم مقدسات دین است و از سوی شیعیان انجام می پذیرد عبادت آن مقدسات معرفی کرده و از باب شرک بودن عبادت غیر خدا، شیعیان را مشرک معرفی می‌کند.

مجدداً به شناختی که در رابطه با محبت خداوند و بغض از عبادت غیر او یافته اید مراجعه کنید، دستورات موجود در آیات و روایات را در زمینه تعظیم شعائر و تقدیس مقدسات بیاد آورید و با توجه به تعریفی که از عبادت ارائه نمودیم مجدداً عبارت نقل شده از طباطبائی را مورد دقت بیشتر قرار دهید:

آري، بزرگان صحابه نمي‌خواستند كه مسلمانان بر اشيا معيني به عنوان مهر نماز سجده کنند. آنان را از اين كار منع مي‌نمودند و فلسفه اين موضوع نيز روشن است چرا كه نماز، امري مقدس به شمار ميرود و در صورتي كه ابزار ويژه‌ای مانند مهر داشته باشد به تدريج آن ابزار نيز مقدس خواهد شد و مايه پرستش مي‌گردد چنانكه امروز ملاحظه مي‌كنيم به نزد برخي، مهر نماز مقدس گشته و آنرا مي‌بوسند و بر بالاي ديده مي‌نهند و از آن شفا می‌طلبند. پس اگر كسي از قواعد فقه اسلامي آگاه باشد لازم است به عنوان «سد ذرائع» از اينگونه اعمال جلوگيري كند تا مهرپرستي رواج نيابد، نه آنكه اين بدعت را توسعه بخشد و مردمي را كه مستعد پرستش اشيا هستند به خطر شرك نزديك كند .

  • آیا کسی که، مهر را می بوسد آن را می‌پرستد و در مقابل آن خضوعی دارد که ناشی از باور اوست مبنی بر اینکه سرنوشت او در گرو آن مهر است؟
  • آیا مشرک خطاب کردن مومنین از سوی طباطبائی ، حرام نمی باشد؟ چنین نظراتی چه بر سر دنیای اسلام آورده است؟
  • آیا انحراف و کج فهمی در معنای عبادت از سوی طباطبائی؛ زمینه ساز گرایش به افراط گرائی و تشیع ستیزی نخواهد شد ؟

 

در مقالات بعدی پاسخ این سوالات را بررسی خواهیم کرد .

 



[1] و اخفض لهما جناح الذلّ من الرّحمة و قل ربّ ارحمهما کما ربّیانی صغیرا (اسراء:24)
[2] سورهء بقره:34.
[3] سورهء رعد:15.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید